راز جنایات وحشتناکی که مقتولان قربانیه فرزندان خود شدند
پرونده اول:
14 آبان سال 1400 جسده یه مرده میانسال توی عمق 50 متریه دره ای حوالیه روستای وردیج تهران پیدا شد
اهالیه این روستا میگفتن
از دور چشمشون به یه چیزی که چادر پیچ شده بود خورده
برای همین چن نفری رفتن سمتش تا ببینن چیه
اما وقتی نزدیک رسیدنو چادرو کنار زدن با جسده یه مرد مواجه شدنو با پلیس تماس گرفتن
نیروهای پلیس و پزشک قانونی بعده باز کردن چادر و ملافه ی دور جسد متوجه شدن این جسد مربوط به یه مرده حدودا 50 سالس
و با ضرباته زیاده چاقو و جسم سخت به سرش کشته شده
از طرفه دیگه آثاره کبودی ای که روی جسد بود نشون میداد
مقتول درگیریه شدیدی با قاتل داشته
جسد برای تحقیقای بیشتر به پزشکیه قانونی منتقل شد و جستجوها برای مشخص شدنه هویته مقتول شروع شد
چن ساعت بعده کشفه جسد بود که خونواده یه مرده 50 ساله با مراجعه به کلانتریه شهرزیبا خبره گم شدنه پدرشونو به پلیس اعلام کردن
مشخصاتی که این خونواده از پدرشون میدادن با جسدی که چن ساعته پیش پیدا شده بود کاملا یکی بود
هادی پسره این مرد میگفت
پدرم تازه از محله کارش اومده بود خونه و داشت استراحت میکرد
صدای زنگ خونمون اومد و من رفتم آیفونو برداشتم
یه مردی پشت ایفون گفت
از دوستای پدرمه و میخواد ببینتش
منم اصلا نشناختمش
اومدم به پدرم گفتم یکی دمه در باهات کار داره
پدرمم همونجوری با لباسه راحتی رفت پایین دمه در
فک میکردیم زود بر میگرده
ولی هر چقدر منتظر شدیم دیدیم خبری ازش نشد
به گوشیش زنگ زدیم
ولی گوشیشم توی خونه جا مونده بود
یه چن ساعت که گذشت با خواهرمو نامزدش اومدیمو اطراف خونرو گشتیم
ولی هیچ اثری از پدرم پیدا نکردیم
با این حال با خودمون گفتیم تا صب صبر کنیم شاید پیداش بشه
ولی وقتی دیدیم صب شدو بازم خبری ازش نشد تصمیم گرفتیم موضوعو به پلیس گزارش بدیم
هادی میگفت
پدرم عتیقه فروشه و سنگای قیمتی معامله میکنه
احتمال داره که ماجرای گم شدنش به معامله های سنگای قیمت مربوط باشه
با ثبت اظهارای این پسره جوون
هادی و مادرش باهم راهیه پزشکیه قانونی شدن تا جسده پیدا شده رو شناسایی کنن
مادره هادی به محضه دیدنه جسد به گریه افتاد و تایید کرد جسده پیدا شده مربوط به مسعود شوهره گمشدشه
هادی میگفت مطمئنه قتل کاره همون مرده ناشناسیه که دیروز اومده دنباله پدرش دمه خونه
به سرعت تحقیقای تخصصی برای پیدا کردنه کسی که اون روز زنگه خونه ی این خونواده رو زده شروع شد
با بررسیه محلی مشخص شد
خونه ی بغلیه این خونواد به تازگی دوربین مدار بسته نصب کردنو دقیقا این دوربین مشرف به دره خونه ی این خونوادس
با بررسیه تصویره این دوربینا مشخص شد ماجرای به صدا در اومدنه زنگه خونه دروغ بیش نیستو این خونواده دارن یه چیزیو مخفی میکنن
چون توی تصویره دوربینا مشخص بود ساعت نزدیکای 10 شب 2 تا مرد و یه زن با ماشینه مقتول از خونه خارج شدنو چن ساعته بعد برگشتن خونه
...
پرونده دوم:
اواسطه شهریوره ساله 1400 توی شهرستانه داراب هرکی محمده 38 ساله رو میدید
سراغه پدرشو ازش میگرفت
چون صادق پدره محمد به خاطره اینکه بازنشسته شده بود همیشه به یه پارک توی همون شهر میرفتو بعد از ظهرا کل تایمشو اونجا میگذروند
اما چن روزی بود که خبری از صادق نبودو همه نگرانش شده بودن
محمد وقتی این موضوعو فهمید
چن باری با گوشیه پدرش تماس گرفتو دید جواب نمیده
برای همین خودشو به خونه ی پدرش رسوند
ولی بازم هرچی زنگ میزد بازم کسی دره خونه رو باز نمیکرد
محمد از روی دیوار وارده خونه شد و دید هیچ اثری از پدرش توی خونه نیست
وقتی تمام جاهایی که فکرشو میکرد گشت و دید خبری از پدرش نیست
به کلانتری رفت و خبره گم شدنشو به پلیس اعلام کرد
محمد میگفت
پدرو نامادریم مدته کوتاهیه باهم ازدواج کردنو پدرم وضع مالیه خوبی داره
چن روز پیش پدرو نامادریم باهم برای انجام یه سری از کاراشون رفته بودن شهر
کارشون که تموم شد با هم در تماس بودیمو پدرم گفت داریم بر میگردیم روستا
برای همین دیگه من پیگیری نکردم
محمد میگفت اما امروز هرکی از دوستای پدرمو که توی خیابون دیدم سراغه پدرمو ازم میگرفت
منم وقتی دیدم تماساشو جواب نمیده
رفتم خونش که دیدم اونجام نیس
برای همین نگران شدمو اومدم خبره گم شدنشو گزارش بدم
با این گفته های محمد
اسم صادقه 69 ساله و آمنه همسره 59 سالش توی لیست گم شده ها قرار گرفتو
به سرعت تحقیقات برای پیدا کردنه ردی ازشون شروع شد
اما بعده گذشته چند ماه
هیچ ردی ازین دو نفر به دست نیومد
یه سال ازین ماجرا گذشت و همچنان تحقیقات برای پیدا کردنه صادقو همسرش ادامه داشت
تا اینکه کاراگاهای اداره آگاهی به سره نخه خیلی مهمی دست پیدا کردن
بررسیا نشون میداد
جوونی به اسمه امیر
از سرنوشته صادق و زنش با خبره
حتی بینه دوستاش گفته که اونا به قتل رسیدن
همین اطلاعات کافی بود که بازپرسه پرونده دستوره بازداشته امیرو صادر کنه
خیلی زود مامورای اگاهی با پیدا کردنه خونه امیر تونستن بازداشتش کننو به اداره آگاهی بیارنش
ولی امیر بعده اینکه پشته میزه بازجویی نشست گفت
اصلا این دو نفرو نمیشناسه و ازینکه چه بلایی سرشون اومده هیچ اطلاعی نداره
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:[ Ссылка ]
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:[ Ссылка ]
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:[ Ссылка ]
📽️خفاش شب:[ Ссылка ]
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل
راز جنایات وحشتناکی که مقتولان قربانیه فرزندان خود شدند
Теги
حوادث واقعیداستانحوادث وحشتناکقاتلJenayiGRAMاعدامپرونده های جنایی ایرانیداستان های فارسی جدید 2023پرونده جناییقتل در تهرانپرونده مستندقاتلان سریالیمستند فارسیدانستنیtop 10 farsiدانستنی های جالبدانستنی های ایراندانستنیهامستندترین ها10 تا ازحقایق جالبحقایقحقایق ترسناکmostanad10 ta azirani jadidفیلم جناییجرایم جناییجنایی گرامدانستنی های روزداستان ترسناک واقعیجنایت واقعیجنایت در تهرانجنایت عمدیمستند حوادث واقعی