داستان ترسناک: اسم من امینه. کارمند یک شرکت دولتی هستم.تابستان ۱۴۰۰, همسرم خواست تا به سفر بریم. منم قبول کردم و چند روز، مرخصی گرفتم.زن وبچم،مشغول خریداری لوازم سفر شدند و منم مشغول گشتن سایتهای مختلف برای اجاره ویلا. تا اینکه ویلای نظر منو به خودش جلب کرد. قیمت اون ویلا تقریباً، نصف ویلاهای همتراز خودش بود. بامالک تماس گرفتیم و از اونجایی که فکر میکردیم که عکسهای موجود در سایت،واقعی نباشند، خواستیم تا در تماس تصویری،ویلا رو به ما نشون بدن. وقتی دیدیم عکسها واقعی هستند،خوشحال از این معامله خوب راه افتادیم و به سمت ویلا حرکت کردیم ،اما با رسیدن ما به ویلا اتفاقات عجیب و غریب و ترسناک شروع شد و...
لطفا کانال ما را سابسکرایب کنید.
همچنین اگر ویدیوهای ما را دوست دارید ،لطفا با لایک کردم ویدئو از ما حمایت کنید و با ما همراه باشید. منتظر در نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنتها هم هستیم.
لینک سابسکرایب کانال
[ Ссылка ]
سلام ما تصمیم گرفتیم در این کانال داستان های واقعی ترسناک که ارسالی از سنت شما دوستان هست و گاهی غم انگیز و گاهی شاد و در عین حال حاوی پیامهای عبرت آموز هست را با شما به اشتراک بگذاریم .
لینک سایر ویدیوها و پلی لیست ها:
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
لطفا ما را سابسکرایب کنید و ویدیوهای ما را لایک کنید.
لینک سایر شبکه های اجتماعی
لینک کانال تلگرام:
[ Ссылка ]
ترسناک ترین داستان واقعی
داستان ارواح ترسناک
داستان جن
ماجرای جن زدگی
داستانهای ارواح
داستان های واقعی ترسناک
ماجراهای ترسناک واقعی
داستانهای وحشتناک واقعی
داستان ترسناک کوتاه
داستان های جن گیری
ماوراء
#داستان_ترسناک_واقعی
#داستان_وحشتناک
#ارواح
#جن
#ماوراء_الطبيعة
Ещё видео!