استاد #پرویز_تناولی درباره #نقاشی دوره #زندیه چنین میگوید. با آمدن #سلسله_زندیه صلح و آرامش دوباره به #مکتب_نقاشی زندیه
#كريمخان_زند در سال ۱۱۷۸ هـ #شيراز را پايتخت خود قرار داد و به مدت شانزده سال با آرامش و امنيت به حكومت پرداخت. اين آرامش و امنيت علاوه بر ثبات سياسي، امنيت اقتصادي و اجتماعي هم در بر داشت. كريم خان به نام اسماعيل سوم آخرين بازمانده صفوي، خود را #وكيل_الرعايا ناميد. او در شيراز به ساختن عمارات، مساجد و بازار و غيره اقدام كرد. در كنار عمارت سازي، هنر نقاشي هم محل توجه قرار گرفت و در زمان او مكتب شيراز كه سنتي ديرينه در نگارگري ايران داشت، با سبك و سياق جديدي پديدار شد. كريم خان با پايتخت قرار دادن شيراز به توسعه آن پرداخت و برج و باروي شيراز را از نو ساخت. ارگ سلطنتي را در آن قرار داد و معماران و مهندسان و پيشهوران و هنرمندان را از سرتاسر مملكت در شيراز گرد آورد. عمارت ديوانخانه را با نقش برجستههاي زيبا در محوطه باغي زيبا ايجاد كرد و در داخل باغ سلطنتي، عمارت كلاه فرنگي را پي افكند... و به قول رستم الحكما «همه اين عمارتهاي عاليه مذكور را فرمود با طلاي ناب خالص و لاجورد و بداخشاني، مصوران آموزگار و نقاشان شيرين كار به صورتهاي جان فزا و نقش و نگارهاي دلربا مصور و منقش نمودند.» بازار وكيل، بقعه هفت تنان و بقعه چهل تنان از ديگر آثار كريم خان در شيراز بود. اين اقدامات، به خصوص ديوارنگاري كاخ سلطنتي كريم خان حاكي از علاقه او به نقاشي بود. در ديوارخانه نقش برجسته جنگ رستم با اشكبوس و شير و شاهين و ترنج حجاري شده بود.
با توجه به پروژههاي معماري و شهر سازي دوره كريم خان زند، سنت ديوارنگاري در ابعاد وسيع ادامه يافت و در كنار آن، در نيمه دوم سده دوازدهم هجري، سبكي مجزا از سنت نقاشي مكتب شيراز سر بر كشيد. در اين ميان نگارگري ايران كه سخت به بوته فراموشي سپرده شده بود به همت تني چند از نقاشان صاحب استعداد و ذوق، دگر بار به اعتبار ميرسد.
اين سبك نقاشي كه تحت حمايت دربار پيش ميرفت به وسيله نقاشاني چون محمد صادق، فعال در (۱۲۰۴- ۱۱۵۲ هـ ) محمد باقر، فعال در (۱۲۱۴-۱۱۵۲ هـ ) محمد زمان، سوم فعال در (۱۲۰۴-۱۱۶۳ هـ ) و كاتب برجسته ميرزا محمد كاظم بن محمد رضا كرماني كاتب گلچين گلشن و ميرزا ابوالحسن مستوفي غفاري كاشاني به كمال رسيد. بايد به اين گروه ميرزا بابا را نيز افزود كه بيشترين فعاليت او در دوره نخست نقاشي قاجار متمركز شد.
هنرمندان اين زمان در تكاپوي يافتن جلوه و معني ديگر گونهاي در زبان و بيان هنر بودند هنري كه بتواند از پس اين همه آشوب و جنجال، راهي به سوي آرامش و سكون بيابد، چنين است كه هنر اين عصر، به ويژه نگارگري، در قالبي صادقانه و بيريا و بيادعا متولد شده و نقش و نگارهايش سراسر حكايت گل ميشود، گياه و آدمهايش بي تفاخر و غرور و گاه معصوم و پرمهرند. نگارگران، رو سوي قصهها و حكاياتي مينهند كه قرنهاي قرن در دل و جان مردم خانه داشته است. داستانهايي كه در چرخش قلم موي نقاشان جان ميگيرد، قصهها، سراسر پند و اندرز و مالامال از صداقت و خوبي است، با آدمهايي كه مردم آنان را ميشناسند.
نقاشان اين دوره با به تصوير كشيدن يوسف و يعقوب، رستم و سهراب، شيخ صنعان، دراويش دوره گرد، نوعي اداي دين به مباني و مفاهيم اصيل فرهنگ سرزمينشان ميكنند و رابطهاي با مردم و اعتقاد و خواست مردم برقرار مي كنند، كه آغازي در آشنايي و الفت مردم با هنر نقاشان اين دوره دارند.
چنين است كه هنر عصر زنديه لاجرم بر دل مي نشيند، هنري كه با پشتوانهاي از معصوميت و صداقت، بعد از دوراني از رشد و شكوفايي و توسعه هنر صفوي، از پس نيم قرن آشفتگي و بياعتباري هنر، رسالت سنگين تولدي پر ثمر را در هنر زمان بر دوش دارد آن هم با مدد از غيرت و همت و ذوق هنرمندان گمنام و از گوشه و كنار اين خاك.
خصوصيات نقاشيهاي دوره زند (چهره نگاري دوره زند)
(نقاشي اين دوره ازنقاشي اواخر دوره صفوي و دوره افشاريه سر بركشيد و مضامين شاعرانه و تغزلي خود را پرورش داد. بيان عاطفي و احساسي، نقاشي دوره زنديه در مقياس با دوره صفوي بيشتر بود.
اكثر نگارههاي به جا مانده از دوره زند انسان را در شرايطي از آسايش (زني در حال بادزدن، دختري در حال نواختن سه تار، جواني نشسته با نوشتهاي در دست ) نشان ميدهد و اين خود بيانگر آرامش است كه پس از زمامداري نادر، در دوره سلاطين زند در ايران حكمفرما بوده است.
شيراز در اين دوره «شاهد گرايش به تلفيق و تركيب قالبهاي صفوي، سبك اساساً چهره نگاري درباري اروپايي و ذوق و سليقه عاميانه بود. نتيجه اين تلفيق، خامدستانه و خشن بود، چون هنرمندان عهد زنديه به خاطر اصلاح تاكيد مضاعف و مورد نظرشان برسه بعديت، درصدد برآمدند تا تركيببندي اثر را با وارد كردن عناصر عارفي تزئيني نظير دستهاي از گلهاي دل انگيز رنگارنگ و بر روي رداي پيكرهها، پارچهها و پردهها و چارچوبها و كف اتاقها، تا حدودي روشن و دلچسب سازند.» از نظر سبك شناسي، در اين دوره همچنان شيوه فرنگي سازي ادامه يافت و خصوصيات نقاشي فرنگي را با نقشبنديهاي تزئيني و زيبايي شناسيهاي ايراني در هم تنيد. در اين دوره ميتوان از نقاشيهاي قطعه بزرگ در روي ديوارها و بوم نقاشي گرفته، تا تصوير پردازي نسخهها، نقاشيهاي آبرنگ، نقاشيهاي لاكي و مينايي سراغ گرفت. تلالو نور رنگ آميزي در نقاشيهاي ديواري اين دوره و كاربرد رنگهاي گرم ( قرمز و طلايي ) از خصوصياتي است كه از نقاشي مكتب شيراز در هنر اين دوره رسوخ پيدا كرد
ایران باز گردید و این بار شیراز مرکز هنر و هنرمندان ایرانی شد و هنر تصویرگری به اوج خود رسید و هنر تصویری در همه جا و همهٔ رشتهها از جمله روی سنگ کاشی و گچ نقش بست و نقاشان زیادی به تهیه تابلوهای از شاهزادگان و رقاصان و نوازندگان پرداختند و کار تصویرگری از انحصار کاخها بیرون آمد و به داخل خانهٔ اشراف راه یافت اما عمر سلسله زندیه چنین نپایید و سلسلهٔ قاجار تهران را به عنوان پایتختی دیگر برگزید.
Ещё видео!