برای من که پنجره دلتنگی ام رو به دورترین نقطه زمان باز میشود
جهان خیالیست گاه و بیگاه
که سرزده به چهاردیواری سرم میکوبد و پابرهنه میان افکارم میدود.
آنوقت زمان با تندترین سرعت ثبت شده از آغاز آفرینش به عقب و جلو میپرد و پیش میرود تا عقربه های افتاده در رقابت به مرگ رسیدن، نای چرخیدن نداشته باشد
و درست در دورترین فاصله تاریخ
که توازی جاده ها از بی نهایتِ رسیدن گذشته اند و امیدی به بوسیدن گیسوی یکدیگر ندارند
تو در روشن ترین نقطه ابدیت
جایی که دست تاریکی به آن نخواهد رسید
ایستاده ای؛ و قد علم کرده ای برای همه نرسیدن هایی که عشق را گوشه انتزاع آرزوها کشانده است
آنوقت دست هامان را به خورشید متصل میکنیم و منظومه هزار رنگ نگاهت را
که زیر قرن ها سیاهی جا خوش کرده است به غزلنامه حضرت حافظ، بند به بند، قافیه به قافیه، تمثیل میکنیم.
برای من که قاب های آویخته به دیوار اتاقم را با اندیشه عکس های تو پر کرده ام و زمان هیچ نیست به جز قمار باخت در باخت از تو دور شدن، دنیا واضح ترین تصویر از خنده های توست وقتی که غبار پندارم را با یاد رویت از طاقچه قلبم پاک میکنم.
و در این هیاهوی بی چون و چرای دویدن تا از تو دور شدن، میخندم به دنیایی که بیش از اندازه کوچک است تا خیال مرا به انحنای مژگان تو پیوند ندهد.
نسرین باستانی
هشتم فروردین ماه هزار و سیصد و نود و نه
ممنون میشم با سابسکرایب و لایک از کانالم حمایت کنید🌹
#شعر_فارسی #دلنوشته #دکلمه
Music from #Uppbeat (free for Creators!):
[ Ссылка ]
License code: OGAH2I8GP8P81POW
Ещё видео!