فیلم "چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد؟" هنوز هم تر و تازه است، با اینکه پنجاه و چهار سال از اکران آن میگذرد. مرد، استاد تاریخ است، دستی در نوشتن دارد و زن، دختر رئیس دانشگاه، جاافتادهای خواستنی که هنوز حرفهای زیادی در رختخواب دارد. زندگی این زوج مملو از عشق، تنش، تمسخر و نفرت است و پایههای آن محکمشده در جایی میان توهم و واقعیت. مرد که قدرت روایت دارد، کاراکتری از پسر نداشتهشان خلق میکند و زن با رویاپردازیهای خود، در این داستان شیرین شریک میشود. کار داستانسرایی و پر و بالدادن به آن چندان قوت گرفته و چنان تکهای از ذهن و زندگیشان میشود که دیگر نمیتوان واقعیت را از توهم تمیز داد.
فیلم با دعوت یک زوج جوان برای میگساری شبانه آغاز و با طلوع خورشید در روز بعد، به پایان میرسد. فیلمی دوستداشتنی با خرواری از دیالوگ و قابهای مسحورکننده.
فیلم پس از کش و قوسهای فراوان در آن شب، به سکانسهای پایانی خود نزدیک میشود. چهار زوجِ پاتیل، درهمشکسته و فاششده، روایتهای خود را از زندگی مشترک بیان میکنند و زن، زنِ جاافتادهی میزبان، مردِ جوان مهمان را به رختخواب خود میبرد. شوهر وقتی متوجهی داستان میشود، خندهای سر داده و برای دقایقی محو میشود. بیننده منتظر است که واکنش او را ببیند، خشم او یا نفرت او را. یک انتقام به سبک مردان را. اما زنگ در به صدا در میآید، شوهر با چهرهای خندان و دستهگلی در دست ظاهر میشود و خبر مرگ پسر خیالی را به همسر خود میدهد. "مارتا، عزیزم! پسرمان مُرد. او وقتی داشت رانندگی میکرد تا به دیدن ما بیاید، مُرد". زن، فرو میریزد، شیون میکند، مهمانها میروند و او در آغوش مردِ خود تا ابد به سوگ مینشیند.
در نگاه اول شاید چیز زیادی دستگیرمان نشود؛ مرد راههای بهتری برای جبران خیانت همسر داشت. او نیز میتوانست با همسر جوانِ مرد مهمان همخوابه شود یا کاری از این دست. اما انتقام او جدیتر از این حرفها بود. او داستانِ مشترک خلقشده به دست هردوشان را به پایان برد. یک پایان تلخ و بیرحمانه، به سبک و به فرم خدایانِ سختگیر. او داستانی را نقطهی پایان گذاشت که تمام امید زندگیِ زن بود، چه بسا حتا تمام امید خودش. انسان، برای ماندن و تابآوردن، دست به خلق روایتهایی میزند که از یک جا به بعد دیگر فراموش میکند که این تنها یک روایت ساختهشدهی جعلی بود. هیچ پادافرهای از این سهمگینتر نیست که تمام امید یک انسان برای ماندن و ادامهدادن را به پایان برسانید، و شوهر این را میدانست.
Ещё видео!