طبق بیان مرحوم علامه قدسسره هدی للمتقین برای کسانی است که پیش از هدایت قرآن در ظرف نفسانیت خویش هم متقین باشند همان طور که کفار با نزول قرآن بر کفرشان افزوده میشود. پس قرآن برای کسانی که متقی هستند تشدید تقوا میکند و برای کسانی که کافر هستند تشدید کفر و برای اهل نفاق هم تشدید نفاق و تنها کسانی میتوانند از هدایت قرآنی بهره بند که هدایت فطری دارد. بنابراین هر کسی دو تحقق دارد. نخست تحقق فطری و دو دیگر تکمیل آن تحقق فطری با نزول قرآن.
اما سخن مرحوم علامه جای خدشه و اشکال دارد زیرا بیان ایشان با اطلاقی که در آیه (هدی للناس) و (هدی للمتقین) دارد نمیسازد. خداوند نمیفرماید این قرآن هدایت برای متقینی است که پیشتر متقی باشند و یا مؤمنینی که پیشتر مؤمن باشند و یا مایه ضلالت برای کافرانی است که در قبل کافر بودند. نه! ممکن است کافری متقی شود و یک متقی دچار مشکل شود همان گونه که (والمخلصون فی خطر عظیم). اگر تعلیق و تقییدی که مرحوم علامه میفرمایند را بپذیریم باید بگوییم اگر قرآن هم نمیآمد اینان متقی بودند و حاجتی به نزول قرآن برای آنان نبود و نزول قرآن تنها موجب شده است آنها اندکی بهتر شوند. افزون بر این که از طرف دیگر قرآن به کار دیگران نمیآید. پس باید مراقب اطلاق آیات یاد شده بود و همه ناس و هر متقینی را به نص قرآن کریم ذیل هدایت برشمرد.
طبق بیان ایشان میتوان این نتیجه را گرفت که قرآن کریم تنها مایه هدایت برای متقینی است که پیشتر متقین بودند.
همانند متقین که دارای دو هدایت هستند، کافران و اهل نفاق هم دارای دو گمراهی هستند. آنان پیشتر کوری باطنی دارند و قرآن کریم هم آنها را کورتر میکند. آنان مریض هستند، و قرآن کریم آنها را مریضتر میکند.
باید توجه داشته باشیم چیزی به نام فطرت جبری در عالم نداریم و هر کسی میتواند هدایت شود حتی شمر. گرچه شمر معروف نتوانست تغییر کند و با شقاوت از دنیا رفت، بسیاری توانستند خویش را تغییر دهند و با سعادت از دنیا رفتند. نباید گمان نمود در عالم جبر است و کارها پیشتر انجام شده .
در سیر سریع عالم، به لحظهای کافری مؤمن و مؤمنی کافر میشود. منافقی مؤمن و مؤمنی منافق میگردد. ویژگی عالم در هر لحظه تبدیل و تبدل است و هیچ کس تضمین شده نیست. همه عالم اقتضایی است از این رو فردی میتواند رشد نماید و یا به قهقرا گراید. خوب کردهای، بدکار شود و بد کردهای نیکوکار، پایینی بالا رود و بالایی پایین آید. همه عالم اقتضاست و اقتضا هم قابل تبدیل است.
با نزول قرآن کریم در صدر اسلام همه به تکاپو افتادند. یهودی، مسیحی و کفار و بت پرست در پی این بودند که قرآن چه میگوید؟ وقتی آیهای نازل میشد آنان در خفی و یا جلی میرفتند و آن را میشنیدند و با هم به شورا مینشستند که چگونه پاسخ آن را بدهند و میخواستند از تورات و انجیل و دیگر کتب آسمانی بر علیه آن استفاده کنند. همین امر مرحلهای از هدایت ناس که عمومی، مردمی و اجتماعی است بود؛ هدایتی که موجب رشد علمی و هدایت فکری همه جزیرة العرب شد و افزون بر ارتقای علمی و اجتماعی به آنها ارتقای سیاسی و فرهنگی و روانی بخشید.
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام
Ещё видео!