اگر هنگام شنیدن کتاب مایل به خواندن متن هم هستید، زیرنویس اتومات فارسی رو براتون فعال کرده ام
یکی از بهترین رمان هایی که در چند سال اخیر خوندم و واقعا توصیه میکنم همه بخونن , به طرز عجیبی دوسش داشتم، دلم تنگ میشه واسه این کتاب! و بیشک جز محبوب ترین کتابای من خواهد موند کتابی که هر دفعه تو کتابخونم میبینمش قراره بهش لبخند بزنم.... سرشار از حس خوب.
روایت کتاب از سال ۱۷۹۴ شروع میشه و تا سال ۱۸۲۹ رو شامل میشه. روند تکاملی شخصیت ناپلئون بناپارت تا حدی در این کتاب بازگو میشه و ماجرای عشقش به دزیره، بستر خوبی رو برای پیشبرد رمان ایجاد میکنه.
افراد مهمی مثل بتهوون و گوته هم توی کتاب حضور کمرنگی دارند و مواجه شدن باهشون توی روند داستان جذابه و باعث میشه بیشتر حس کنیم که همهی این اتفاقات نه ساخته و پرداخته ذهن نویسنده، که بر مبنای اتفاقات دنیای واقعی نوشته شدند.
آنماری سلینکو قلم فوقالعادهای داره و به خوبی تونسته جنبهی اعتدال رو در این اثر رعایت کنه تا جایی خواننده احساس نکنه کتابی سراسر عاشقانه یا صرفا تاریخی میخونه. دزیره در یک کلام داستان زندگیه و در طول خوندن این کتاب ما برای مدتی میتونیم کاملا تو فضای ذهنی شخص دیگری که همون دزیره ست زندگی کنیم، بخندیم، گریه کنیم و حتی فکر کنیم. به نظر هر کسی تو زندگیش حتما باید حداقل یک بار این کتاب رو بخونه.
دزیره نه خیلی زیبا بود و نه خیلی باهوش البته از گفته ی خودش...و نه به دنبال پست و مقام و یا شهرت بود...علت شهرتش فقط علاقه ی دو نفر از قدرتمندترین مردان زمانش به او بود...همه ی اطرافیان دزیره به قدرت رسیدن .اما دزیره هیچوقت نخواست آدم دیگه ای بشه و تغییر کنه...
یکی از چیزایی که با خوندن این کتاب بیشتر دربارش فهمیدم بناپارت ها بودن... بطرز عجیبی منو به یاد خوک ها توی قلعه حیوانات میندازن👀 (شاید چون رئیس اونا هم نامش ناپلئون بود؟!) و نمونه ای از آدمایی هستن که ازشون خوشم نمیاد... حتی ژولی که ابتدا یه کلاری بود.
دزیره :
من جزئی از جوانی ناپلئون هستم و هرگز کسی جوانی خود را فراموش نمیکند حتی اگر به ندرت به آن بیندیشد.
خیلی حس بدی داره اینقدر سریع تموم شد... حس میکنم یه بخشی از وجودم رو تو قرن نوزدهم در اروپا جا گذاشتم
خانم سلینکو، با تحقیق درباره ی خاندان سلطنتی سوئد با دزیره آشنا شد و پس از سالها پژوهش، نوشتن رمان دزیره رو شروع کرد، داستان زندگی نامزد سابق ناپلئون به حدی پرماجرا و جذاب بود که او رو به نوشتن این رمان ترغیب کرد.
Ещё видео!