نبرد استالینگراد (۱۲ سپتامبر ۱۹۴۲ – ۲ فوریه ۱۹۴۳) یکی از طولانیترین، مهلکترین و سرنوشت سازترین نبردهای جبهه شرقی جنگ جهانی دوم بود. در این نبرد نیروهای ورماخت و متحدانش که در جریان تهاجم آلمان به شوروی، به منظور سلطه بر شهر استالینگراد در کرانه رود ولگا، به آن یورش برده بودند، پس از چندین ماه درگیری خونین، با ضد حمله ارتش سرخ به محاصره درآمدند تا در نهایت روز ۳ فوریه سال ۱۹۴۳ میلادی شکست خورده و فیلدمارشال فریدریش پائولوس، فرمانده ارتش ششم ورماخت به همراه ۲۵۰۰ افسر عالیرتبه از جمله ۲۴ ژنرال و بیش از صد هزار نفر دیگر تسلیم ارتش سرخ شدند. از این نبرد به عنوان یکی از بزرگترین (۲٫۲ میلیون سرباز) و خونبارترین (۱٫۲ تا ۲ میلیون کشته و زخمی) درگیریهای نظامی تاریخ و نقطه بازگشت جبهه شرقی یاد میشود.
استالینگراد در کرانه رود ولگا از منظر صنعتی و ارتباطی از اهمیت راهبردی ویژهای برخوردار بود. تهاجم آلمانیها برای سلطه بر این شهر از ماه اوت سال ۱۹۴۲ با استفاده از ارتش ششم و برخی یگانهای ارتش چهارم زرهی و پشتیبانی هوایی لوفتوافه آغاز شد. درگیریها درون شهر به مبارزه خانهبهخانه تبدیل شد که دو طرف را مجبور به اعزام نیروهای کمکی کرد. تا میانه ماه نوامبر آلمانیها به قیمتی گران، مدافعان را به نواری باریک در کرانه غربی رود ولگا عقب راندند و بر بیشتر قسمتهای شهر مسلط شدند. نوزدهم نوامبر ارتش سرخ عملیاتی موسوم به عملیات اورانوس را از دو طرف علیه جناحین ضعیفتر دشمن که توسط نیروهای رومانیاییها و مجارستانیها محافظت میشد، آغاز کرد. جناحین نیروهای آلمانی به سرعت در هم کوبیده شد تا ارتش ششم ورماخت بهطور کامل در ناحیه استالینگراد به محاصره دربیاید. آدولف هیتلر، پیشوای آلمان دستور به پایداری این نیروها در همان موضع و عدم هرگونه اقدام از طرف آن برای شکستن محاصره داد. در عوض مقرر شد به یگانهای تحت محاصره، از طریق هوایی تدارکات رسانده شود و از بیرون برای شکستن محاصره تلاش گردد. بدین ترتیب نبرد برای دو ماه دیگر ادامه یافت. پس از شکست تلاش ورماخت برای شکستن حلقه محاصره از بیرون، در نهایت ماه فوریه سال ۱۹۴۳ درحالیکه آذوقه و مهمات محاصرهشدگان رو به پایان بود، تمامی نیروهای باقیمانده در پی وخامت اوضاع خود را تسلیم دشمن کردند.
پیشزمینه
تا بهار سال ۱۹۴۲ با وجود ناکامی عملیات بارباروسا، آلمان توانسته بود بخش گستردهای از اراضی شوروی از جمله بلاروس، اوکراین و کشورهای حوزه بالتیک را به سلطهٔ خود درآورد. جبهه شرقی در تمامی طول آن از لنینگراد در شمال تا روستوف-نا-دونو در جنوب تثبیت شده بود.
با توجه به فرسایش و تلفات وارد آمده به ورماخت در نبردهای قریب به یک سال گذشته، نیروی زمینی آلمان دیگر قادر به تهاجم راهبردی در تمامی طول جبهه شرقی نبود. از این رو تنها گزینه واقعبینانه برای آلمان تهاجم صرفاً از یک بخش جبهه بود. ژوزف استالین، رهبر شوروی و استاوکا، فرماندهی این کشور تصور میکردند تهدید اصلی متوجه قسمت مرکزی خط مقدم خواهد بود و هر گونه تهاجم گسترده به سمت مسکو صورت خواهد گرفت. با این حال آلمانیها تصمیم گرفتند این تهاجم را به دنبال دستیابی به منابع نفتی، متوجه بخشهای جنوبی شوروی بکنند. تمرکز بر این هدف دربردارنده اهداف کوتاهمدت و بلندمدت در قطع منابع نفتی شوروی و تأمین نیاز شدید آلمان به این ماده بود. به هر صورت با وجود ضربه شدیدی که تحقق این هدف به شوروی وارد میآورد، هیتلر و ژنرالهای آلمانی دیگر بر خلاف سال ۱۹۴۱، تصور نمیکردند که موفقیت در این اقدام باعث پیروزی در کل جنگ یا حتی در جبهه شرقی میشود و لزوماً انتظار نداشتند در پی آن جنگ در سال ۱۹۴۲ به پایان برسد. بلکه آلمان از این طریق در تلاش بود ابزار و امکان لازم برای ادامه جنگ در بلندمدت را کسب کند.
فکت های جالب از جنگ جهانی دوم #فکت_جالب #دانستنی
Теги
دانستنی تاریخیدانستنی های جالبدانستنی تاریخدانستنی روزدانستنی های روزدانستنی های علمیدانستنی جدیددانستنی های ترسناکدانستنی علمیدانستنی های جالب دنیادانستنی های عجیبدانستنی کوتاهدانستنی های روز دنیاسریال دانستنی روزدانستنی های جالب علمیدانستنی کشورهاتاریختاریخیدانستنی های تاریخیپیج دانستنیجنگ جهانی دومنبرد استالینگرادارتش آلمانارتش شورویاتحاد جماهیر شورویجنگ اروپاتاریخ شورویتاریخ معاصرتاریخ اروپاتاریخ روسیه