چنین بود که اغلب تا بامداد، به زمان کومبره فکر می کردم، به شب های غم انگیز بی خوابی ام، به آن روزهایی نیز که طعمِ -یا آن گونه که در کوبره گفته می شد "عطرِ"- یک فنجان چایِ در زمانِ اخیرتری، تصویرشان را برایم زنده کرده بود و همچنین، بر اثر تداعی یادها به آن چه سال ها پس از ترک آن شهر کوچک درباره ی عشقی آموختم که سوان، پیش از تولدِ من داشته بود، با همان دقت در جزییات که گاهی درباره ی آدم هایی قرن ها پیش مرده، آسان تر به دست می آید تا درباره ی نزدیک ترین دوستانمان..
در جستجوی زمان از دست رفته
کتاب اول: طرف خانه سوان
بخش نخست: کومبره
قسمت پایانی (بیست و پنجم)
Ещё видео!