فرانسیس آسیزیایی در سال ۱۱۸۲ در شهر آسیزی در ایتالیا به دنیا آمد. پدر او تاجری مرفه و خوشگذران بود. در بدو تولد نام او را جووانی نهادند اما سفرهای تجارتی پدر به فرانسه موجب علقه او به این سرزمین شده بود و در نتیجه نام فرزند را در روز غسل تعمیدش فرانچسکو (= فرانسوی) گذاردند. فرانسیس در نوجوانی به کسب و کار پدر روی آورد و چند اندکی را در کار تجارت گذراند. چندی بعد به جرگه جنگاوران پیوست و در جنگهای متعددی شرکت جست. عاقبت در یکی از همین پیکارها به اسارت گرفته شد و پس از پرداخت غرامتی سنگین از سوی پدر به خانه بازگشت. بازگشت فرانسیس به خانه با بیماری مقارن شد. در همین دوران بود که فرانسیس روزی در خیابان با فردی جذامی برخورد کرد. برخورد او بااین فرد جذامی موجب این شد که وی به فعالیت در محل نگهداری جذامیان بپردازد. این عمل چندان برای خانواده مرفه فرانسیس خوشایند نبود و در نتیجه برای او دادگاهی خانوادگی تشکیل شد و همین دادگاه موجب شد فرانسیس خانه و کاشانه پدری را برای همیشه ترک گوید.[۲]تصمیم فرانسیس بر ترک تمام دارایی پدری اش تا آنجا بود که حتی تکه لباسی نیز با خود از آن خانه بیرون نیاورد و برای آنکه عریان نباشد یک گونی را بر تن خود کرد؛ این پوشش وی بعدها در فرقه فرانسیسکنها به صورت نوعی سنت ادامه یافت. از سال ۱۲۰۶ فرانسیس سراسر زندگی اش را وقف امور دینی و معنوی کرد. او در میان مردم میگشت و موعظه میکرد. بسیار فقیرانه روزگار میگذراند و گاهی برای امرار معاش دست به گدایی میزد. سخنان پاک و بی آلایش او و شیوه زندگی اش موجب شد که خیلی زود شاگردانی به او بپیوندند. در سال ۱۲۰۹ عدد شاگردان فرانسیس به دوازده نفر رسید و به سبب قرین شدن این عدد با حواریون عیسی مسیح، در میان این جمع مرامی با رهبری فرانسیس شکل گرفت. فرانسیس با همین جمع دست به تدوین آیینی زد که در سال ۱۲۱۰ به تایید پاپ اینوسنت سوم رسیده و اجازه تبلیغ یافت. این آیین همان فرقه معروف فرانسیسکن هاست.[۳][۴]
در سال ۱۲۱۳ فرانسیس به همراه قدیسه کلارا جمعیت کلاراییان را برای پیروان زن فرقهاش به وجود آورد. در شروع دوران اوج فرقه فرانسیسکنها بود که فرانسیس تصمیم عجیبی گرفت. در سال ۱۲۱۹ او به سفری چندین ماهه به فلسطین رفت تا برای جنگجویان مسیحی جنگهای صلیبی موعظه کند. اما پس از بازگشت از سفر با اختلافات جدی در فرقهاش مواجه شد. این اتفاق موجب شد که فرانسیس آسیزیایی در مجمعی که به سال ۱۲۲۱ تشکیل شد با بلند نظری از رهبری فرقهاش کناره بگیرد و تا آخر عمر به موعظه بپردازد. در روایات آمدهاست که در دو سال پایانی عمر آثار زخمهایی همچون زخمهای عیسی مسیح بر صلیب، روی بدن فرانسیس ظاهر شد (این پدیده در بدن انسان به استیگماتا معروف است). فرانسیس آسیزیایی در سال ۱۲۲۶ در سن چهل و چهار سالگی در شهر زادگاهش درگذشت. تأثیر اندیشه او بر مسیحیت تا جایی بود که بر خلاف سنت کلیسا به فاصله دو سال از مرگش از سوی واتیکان به عنوان قدیس شناخته شد.[۵]
Ещё видео!