به نیسان آبیم خیلی حساس بودم چاقورو فرو کردم توی قلبش | پرونده جنایی ایرانی
گزارشه این درگیریه وحشتناک
توسطه اهالیه یکی از محله هایه نسیم شهر به مامورایه پلیس داده شد
بلافاصله با ثبته این گزارش
مامورایه کلانتری راهیه محله حادثه شدن
وقتی مامورایه پلیس رسیدن
درگیری با وساطته همسایه هایه دیگه تموم شده بود
میثمو پدرشم که تویه این درگیری حضور داشتن و به شدت زخمی شده بودن به بیمارستان منتقل شده بودن
گزارشه اولیه ی این درگیری توسطه مامورایه پلیس نوشته شدو مامورایه پلیس به کلانتری برگشتن
اما هنوز نیم ساعت از انتقال میثم به بیمارستان نگذشته بود که
از بیمارستان خبر رسید میثم در اثر خونریزیه شدیدو زخمه عمیقش جونشو از داده و از دست پزشکام کاری بر نیومده
با اعلامه این خبر
موضوع دیگه رنگو بویه جنایت به خودش گرفت
برایه همین بازپرسه جنایی خیلی سریع خودشو به این بیمارستان رسوند
تحیقیقاته اولیه از بستگانه میثم نشون میداد که این درگیری به خاطره جایه پارکه ماشین بوده
پدره میثم که اونم تویه این حادثه به شدت زخمی شده بود میگفت
امروز مهدی و میثم سوییچه ماشینو از من گرفتن که با ماشین دو تایی برن بیرون دور بزنن
۱۵ ۲۰ دیقه ای که از رفتنشون گذشت دیدم از تویه کوچه صدایه دادو بیداد میاد
از پنجره سریع بیرونو نگاه کردم دیدم
میثمو مهدی با چن نفر درگیر شدنو دارن داد بیداد میکنن
سریع بدونه اینکه لباسامو عوض کنم از خونه رفتم بیرون
من سعی داشتم دعوارو تموم کنم
اما طرفه مقابله دعوا شدیدا حالته تهاجمی داشتنو اصلا اجازه ی صحبت به من ندادن
حتی یکیشون با چوب یه ضربه از پشت به سره من زد که باعث شد من همونجا بیهوش بشم
من حدوده نیم ساعت بیهوش بودمو تویه راهه بیمارستان به هوش اومدم
الان تازه بهم گفتن تویه این درگیری پسرم میثم چاقو به قلبش خورده و کشته شده
گفته هایه پدره مقتول ثبت شد و بازپرس خیلی سریع دستوره بازداشته تمامه افرادیو که تویه این درگیری حضور داشتنو صادر کرد
در عرضه ۲ ساعت تمامه این افراد دستگیر شدنو به ادره ی آگاهیه کرج منتقل شدن
مهدی برادره میثم میگفت
امروز با میثم میخواستیم بریم بیرون یه دوری بزنیم
واسه همین صبر کردیم تا بابام از سره کار بیادو سوییچه ماشینو ازش بگیریم
وقتی بابام رسید سوییچو برداشتیمو با میثم اومدیم داخله پارکینگ تا با ماشین بریم بیرون
اما وقتی اومدیم با ماشین بیایم بیرون
دیدیم جلویه دره خونه یه نیسانه آبی پارک شده که کاملا راهه پارکینگو بسته
یه ربی داشتیم زنگه خونه هارو میزدیم که ببینیم ماشین ماله کیه
ولی هر زنگیو زدیم میگفتن ماشین ماله اونا نیس
با میثم داخله ماشینو نگاه کردیمو دیدیم ماشین تویه دنده نیست
با همدیگه یه هول به ماشین دادیم
دیدیم تکون میخوره و ترمز دستیش خیلی محکم نیس
دیگه باهم دیگه نیسانو هول دادیم عقبو به زور راهه پارکینگو باز کردیم
باهم سواره ماشین شدیمو تا سره کوچه رفتیم
ولی میثم یهو یادش افتاد کلیدایه خونه رو برنداشتیم
سریع از ماشین پیاده شد تا بره کلیدارو از خونه بیاره
دیدم برگشتنش طول کشید
دنده عقب گرفتمو دیدم داره با یکی بحث میکنه
سریع از ماشین پیاده شدمو دیدم همون راننده ی نیسانه که مهمونه یکی از همسایه هایه کوچمون بود
جالب اینجا بود که خونشون سره کوچه بود ولی ماشینو پارک کرده بود ته کوچه و بازم طلبکار بود
وقتی پیاده شدم دیدم با توپه پر داره با میثم حرف میزنه و میگه نباید به ماشینش دست میزدیمو جابه جاش میکردیم
از ماشین پیاده شدم که ببینم چه خبره که یهو فک کرد من واسه درگیری از ماشین پیاده شدم
همون جا با داد بیداد همسایمونو فکو فامیلاشونو صدا کرد
با چوبو چاقو افتادن به جونمون
ما هیچی برایه دفاع از خودمون نداشتیم
بابام با شنیدنه صدایه درگیری سریع اومد پایین
اما یکیشون با چوبی که داشت زد تویه سره پدرمو درجا بیهوش شد
تا به خودم اومدم
دیدم میثم یه چاقو خورد به قفسه ی سینشو افتاد زویه زمین
تام این صحنه رو دیدن
همشون شروع کردن به فرار
مام سریع با کمکه مامانم
بابامو میثمو سواره ماشین کردیمو آوردیم بیمارستان
ولی با اینکه زود رسوندیمشون
کاری از دسته پزشکام برنیومدو میثم جونشو از دست داد
گفته هایه مهدی ثبت شدو تحقیقات از طرف مقابله دعوا که تویه این درگیری حضور داشتن شروع شد
همه ی این افراد میگفتن به هواخواهی از سعید یعنی راننده ی نیسان وارده این دعوا شده بودن
سعید هدفه بازجوییایه فنی قرار گرفتو بدونه هیچ مقاومتی شروع به اعتراف کرد
سعید میگفت
اونروز برایه یکی از فامیلامون یه وسیله با ماشینم آوردم
چون نه سره کوچه جا بود نه ته کوچه
وقتی وسایلو خالی کردیم ماشینو سریع یه جا پارک کردمو رفتم داخل
انقد گرمه صحبت شدیم که کلا ماشینو یادم رفت
وقتی یادم افتاد که نیم ساعتی گذشته بود
وقتی اومدم سراغه ماشین دیدم یه مقدار جابه جا شده
تا دره ماشینو باز کردم که سوار بشم
یه پسره جوون برگشت بهم بی احترامی کرد که چرا اینجا پارک کردم
خیلی بهم برخورد که یه پسر بچه داره باهام اینجوری حرف میزنه
صدایه دادو بیدادم تا رفت بالا
دادشمو بقیه فامیلامون خودشونو رسوندنو دعوا شروع شد
من اصلا از خودم بیخود شده بودم
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔴 لینک سابسکرایب:
[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:[ Ссылка ]
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:[ Ссылка ]
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:[ Ссылка ]
📽️خفاش شب:[ Ссылка ]
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:[ Ссылка ]
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پرونده_جنایی
#پرونده
#قتل
Ещё видео!