وحشتناک ترین گروگانگیری تاریخ ایران و جهان 🤯❌️. ۲۹ ماه گروگانگیری یک خانواده در رشت ❌️
در دی ماه ۱۴۰۰، یک تیم حرفهای از گروگانگیران با پیشینه روابط خانوادگی در محله یخسازی رشت، یک خانواده ۹ نفره را به گروگان گرفتند. این گروه با استفاده از شگردهای پیچیده و فریبکارانه، اعضای خانواده را اسیر کرده و به مدت نزدیک به ۳ سال آنها را در منزل شخصیشان در منطقه منظریه زندانی کردند.
یکی از عجیب ترین و طولانی ترین گروگانگیرهای تاریخ جهان در رشت رخ داد ، 9 عضو خانواده یک وکیل دادگستری و همسرش 29 ماه در بدترین شرایط روحی و جسمی در گروگان باندی مخوف بودند و شاید اگر بین گروگانگیران اختلاف در نمی گرفت الان زنده نبودند و همه تصور میکرند آنها خودکشی دسته جمعی کرده اند.
دقت به سرنوشت این خانواده که در میانه راه با مرگ مادر بزرگ تعدادشان به 8 نفر رسید نشان می دهد کوتاهی بستگان نزدیک آنها ، همسایگان و حتی مسئولان مدرسه فرزندانشان بی شک بهترین کمک به گروگانگیران بود .
حاالا بعد از 29 ماه اسارت فاجعه آمیز آنها نجات یافته اند و باید حواس خیلی ها به شرایط روحی و روانی آنها باشد ، از سوی دیگر قوه قضائیه باید مجازاتی سنگین برای گروگانگیران در نظر بگیرد چرا که آنها نه تنها 3 سال زندگی را از 9 انسان ربوده اند بلکه کابوس ماندگاری در زندگیشان حک کرده اند .
در گزارش رکنا مطالبی غافلگیر کننده ، و باور نکردنی را خواهید خواند ودید که خود نویسندگان هم اشک ریخته اند
در این ماجرای حیرت انگیز که یک هفته ای کل مطبوعات ایران را دربرگرفته است، اعضای یک خانواده 9 نفره برای بیش از 2 سال تحت شکنجههای روانی و جسمی، در شرایطی اسفناک و بیرحمانه نگه داشته شدند. گروگانگیران با استفاده از تهدید، خشونت و سوءاستفاده از عواطف انسانی، اهداف شوم خود را دنبال کردند.
این گزارش، روایتی از زخمها و مقاومت قربانیان در برابر این آزمون دشوار و پردهبرداری از ابعاد پیچیده این جنایت در دل یکی از شهرهای آرام کشور است.
پلان اول : خیانت زن آشنا به خانواده وکیل دادگستری در رشت
داستان این ماجرا به پانزدهم آبان 1400 بازمیگردد. زنی جوان که یکی از اعضای این گروه بود بیش از 12 سال از دوستان خانوادگی ما بود و به بهانه شرکت در مراسم مذهبی به همراه مادرش به این مکان رفت و آمد میکرد، آن روز از همسر و مادر همسرم دعوت کرد تا برای یک دیدار دوستانه و صحبت به خانه او در یکی از محلههای رشت بروند. این دیدار در یک روز جمعه بعدازظهر اتفاق افتاد.
همسرم مدتی پس از رفتن، پیامی فرستاد که حال او مساعد نیست و قصد بازگشت دارند. او گفت مادرش خوابیده و خودش نیز حال خوبی ندارد. با شنیدن این خبر، بلافاصله سراغشان رفتم.
وقتی وارد خانه شدم، صاحبخانه در را باز کرد و مرا به داخل راهنمایی کرد. از آنجا که مدتها بود آنها را میشناختیم، هیچ شکی به ذهنمان خطور نکرد. همسرم گوشهای نشسته بود و مادرش تکیه داده به دیوار، به نظر خوابیده بود. هرچه تلاش کردم مادر همسرم را بیدار کنم، موفق نشدم. حال او اصلاً طبیعی نبود.
بلافاصله به اورژانس زنگ زدم و درخواست کمک کردم. در همین لحظات، ناگهان 2 مرد با قمه وارد شدند و به من حمله کردند. یک درگیری شدید آغاز شد. من تلاش کردم مقاومت کنم، اما در نهایت موفق نشدم. چیزی که برایم عجیب است این بود که با وجود فریادها و صدای شکستن شیشهها، هیچکس از ساکنان ساختمان وارد عمل نشدند یا برای کمک نیامدند.
در جریان درگیری، یکی از آنها با سرنگی به گردن من ضربه ای زد و بلافاصله بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، خود را در اتاقی محبوس یافتم. آنها تمام وسایل شخصی من، ازجمله موبایل، کارتهای بانکی و مدارک را گرفتند. سپس، با تهدید تصاویر فرزندانم را از گوشی همسرم بیرون آوردند و نشان دادند. آنها گفتند اگر کوچکترین مقاومتی کنیم یا سر و صدا کنیم، به فرزندانمان آسیب خواهند زد.
این لحظه برای من یکی از سختترین لحظات زندگیام بود. نمیتوانستم باور کنم فردی که سالها با او دوستی و اعتماد داشتیم، حالا به من و خانوادهام چنین خیانتی کرده است. هنوز هم مرور آن خاطرات فشار زیادی بر من وارد میکند.
در این مدت، آنها از تلفنهای همراه ما استفاده میکردند تا خانوادهمان را فریب دهند. به خواهر خانمم پیام داده بودند که ما به کرونا مبتلا شدهایم و در حال استراحت هستیم. برای طبیعیتر جلوه دادن اوضاع، عکسی از ما در حالی که بهظاهر خوابیده بودیم، برای او ارسال کردند. در عکس، میوه، آب و حتی پنکهای در کنارمان قرار داشت تا همهچیز عادی به نظر برسد.
پلان دوم : گروگانگیری زنجیره ای خانواده رشتی
پس از چند روز، از خواهرخانمم خواستند که برایمان لباس بیاورد. او که نگران وضعیت ما بود، به آدرسی که داده بودند آمد. در ابتدا، هیچ چیزی مشکوک به نظر نمیرسید. بعد از ورود، نسکافهای به او دادند که حاوی داروی بیهوشی بود.
در تمام این مدت که در خانه این خانم و همدستانش در محله یخسازی محبوس بودیم، برادرخانمم و دختر بزرگم بهشدت پیگیر بودند. به دنبال سرنخی از ما بودند، اما هیچ اطلاعاتی نداشتند. تلفنهای ما توسط مهاجمان کنترل میشد و ما تحت تأثیر داروهایی بودیم که تعادل و قدرت صحبت کردنمان را از بین برده بود.
هر وقت به هوش میآمدیم، فرصتی می دادند تا با بچهها تماس بگیریم، اما مکالمات ما تحت کنترل بود، مجبور بودیم بگوییم حالمان خوب است و کرونا گرفتهایم. حتی در تماسها، صدای لرزان و رفتار غیرعادیمان توجیهی جز تأثیرات بیماری نداشت.
هر بار که به هوش میآمدیم، دوباره به ما دارو می دادند. این روند آنقدر تکرار شد که بدنمان کاملاً بیحس و خسته شده بود. به نظر میرسید آنها به این روش، ما را تحت کنترل داشتند و از هرگونه تلاش برای فرار یا تماس با دنیای بیرون جلوگیری میکردند.
گروگانگیری در رشت, گروگان گیری در رشت, گروگان گیری در ایران,
#گروگانگیری_خانواده_رشتی #گروگانگیری_رشت #گروگانگیری #رشت #29_ماه
Ещё видео!