حمایت اختیاری از دیپ پادکست:
[ Ссылка ]
Instagram: Https://www.instagram.com/deep.podcast
Telegram Channel: Https://www.telegram.me/deeppodcast
music by @incompetech_kmac Kevin MacLeod @ScottBuckley
در ادامه اسکندر به نیروهاش دستور داد مناطق شمال و شرقِ ایران رو فتح کنند. این فتوحات با موفقیت انجام شد. اما اسکندر همچنان یک کار بزرگ داشت. یک کار بزرگ و ناتموم. اونهم انتقام از داریوش سوم بود. هر چه قدر که میگشت و هر کاری که میکرد نمیتونست داریوش رو پیدا کنه.
با کمک نیروهای اطلاعاتی تونسته بود یه چیزهایی از محلِ داریوش بفهمه ولی هنوز محلِ دقیق پنهون شدن داریوش رو نمیدونست.
داریوش جایی حوالی سمنان امروزی اتراق کرده بود. اون و یارانِ نزدیکش چند تا خیمه برپا کرده بودند و هنوز داشتن نقشه میکشیدن که چطور هخامنشیان رو نجات بدن.
بعضی از جاسوسای اسکندر فهمیده بودن که داریوش کجاست. اونا برنامشون این بود که یک توطئهای بچینن تا داریوش رو به قتل برسونن.
حتی تونستن چند تا از نزدیکان داریوش رو اجیر کنند. ولی همچنان قتل داریوش کارِ سادهای نبود. با اینکه اون عظمت رو از دست داده بود ولی خیلی از یارانش هنوز بهش وفادار بودند.
گفته میشه خودِ اسکندر دوست نداشت داریوش توسط کسِ دیگهای کشته بشه. اون اعتقاد داشت داریوش همچنان پادشاه ایرانه و باید مثلِ یک پادشاه بجنگه و مثلِ یک پادشاه کشته بشه. اتفاقی که هیچوقت نیافتاد.
یکی از شبها، در سال 330 پیش از میلاد افرادی ناشناس واردِ خیمه داریوش شدند و شاهِ ایران رو به قتل رسوندند. بدین ترتیب داریوش سوم آخرین پادشاهِ هخامنشی، توسطِ افرادی که به احتمالِ زیاد از نزدیکانش بودند به قتل رسید.
خیلی ها اعتقاد دارند فردی به نامِ بِسوس قاتل شاه بود. بِسوس برادرزاده داریوش سوم بود و سودای جانشینی رو در سر داشت.
اسکندر از قتل داریوش با خبر شد و برای اینکه به فتوحاتش مشروعیت ببخشه دستور داد جنازه داریوش رو با احترامات ویژه در محوطه پارسه به خاک بسپارن.
خبرِ قتلِ داریوش هخامنشی به سراسر ایران رسید. مردم در شهرهای شوش، همدان، پارسه و سایر مناطق، شیون و زاری کردند.
با مرگِ داریوش سوم سایر ساتراپی های ایران هم به دست اسکندر مقدونی افتاد و سلسله باشکوه هخامنشیان بعد از حدود دو قرن پادشاهی، سقوط کرد و به تاریخ پیوست
همزمان با این جنایات، داریوش سوم پادشاه ایران هنوز در همدان حضور داشت. داریوش میخواست تلاش کنه دوباره نیرو فراهم کنه. اون میخواست ببینه آیا راهی وجود داره تا پادشاهی هخامنشیان رو نجات بده.
همین خبر به اسکندر رسید. بهش گفتن داریوش هنوز زنده ست و داره در همدان نیرو جمع میکنه. هگمتانه یا همدان امروزی، پایتخت تابستانی هخامنشیان بود. اسکندر وقت رو تلف نکرد و به همراهِ یارانش به سمتِ همدان به راه افتاد. همین که نیروهای اسکندر به نزدیکی همدان رسیدن، داریوش باز هم پا به فرار گذاشت و حاضر به مقاومت نشد.
اما نکته جالب اینجاست که مردم همدان به طور خودجوش شروع به مبارزه با نیروهای مقدونی کردند. ولی نیروهای نظامی این شهر خیلی کم بودند و اسکندر هم فکر میکرد قراره با ارتش مجهز داریوش بجنگنه. به همین دلیل مقاومت مردمی در همدان راه به جایی نبرد و همدان با خونریزیهای بسیار زیاد به دستِ اسکندر مقدونی افتاد
پارسه پایتخت تشریفاتی هخامنشیان بود. پر از ثروت و غنائم فراوان. اسکندر به همراه سواره نظام، جلوتر از سپاهیانش به راه افتاد تا یه موقع کسی این ثروت عظیم رو از بین نبره. گفته میشه به قدری ثروت و جواهر در پارسه بود که وقتی نیروهای مقدونی به اونجا رسیدن دچار حیرت و شگفتی شدند.
این شهرِ زیبا و ثروتمند توسط متجاوزین مقدونی و به دستور اسکندر، غارت و چپاول شد. جدا از اینها، مجسمه ها و جامهای گرانبها و گلدانهای زیبا با تبر خرد شدند و تعداد بسیاری از مردمِ معمولی ، قتل عام شدند.
اما این هم پایان کار نبود. کینه و نفرت مقدونی ها آتشی عظیم در این شهر به پا کرد. اسکندر به تحریکِ یکی از معشوقه هاش، دستور داد تا کاخ های پادشاهی رو آتش بزنن. بیشتر قصر با چوب سدر درست شده بود و فرشهای گرانبهایی هم در این کاخ ها وجود داشت. همینها باعث شد آتش به سراسر شهر، سرایت کنه
شاید سخت ترین مسیر جنگی اسکندر همین مسیرِ کوهستانی بود که به سمتِ تخت جمشید میرفت. اسکندر از راه کوهستان حرکت میکرد اما در اینجا بود که نبردِ اسکندر با آریو برزن اتفاق افتاد.
آریو برزن و خواهرش یوتاب به همراه بیست هزار ایرانیِ دلیر، تا آخرین قطره خونشون در مقابل نیروهای اسکندر مقاومت کردند. حتما ویدیوی آریوبرزن رو که در روزهای آغازین فعالیت این کانال ساختیم مشاهده کنید. داستان بسیار حماسی و البته تلخی داشت. در نهایت به آریوبرزن هم خیانت شد و شاید اگر این خیانت نبود آریوبرزن میتونست پیروز در اون میدون نبرد بشه. من لینکش رو این بالا خدمتتون میزارم.
هر چی که بود اسکندر با سختی فراوان تونست نیروهای آریوبرزن رو از پیش رو برداره. حالا دیگه هیچ مزاحمی وجود نداشت و به راحتی میتونست به سمتِ پارسه به راه بیافته
اسکندر که حالا به ثروت عظیمی دست پیدا کرده بود با خیال راحت به سمت شوش به راه افتاد. شوش هم یکی دیگه از شهرهای مهم در دوران باستان بود. تا همینجای کار، از امپراتوریِ هخامنشیان تنها یک اسم باقی مونده بود چون سایر نواحی هم توسط فرستادگان اسکندر فتح میشدن. اسکندر از مدتها قبل یه تعداد از سردارانش رو به عنوان حاکمان مناطق مختلف انتخاب
اسکندر و یارانش به دروازه های شوش رسیدند. محافظان شوش فهمیده بودند مقاوت بی فایده است به همین دلیل دروازه های شوش برای اسکندر مقدونی گشوده شد و شوش هم به دست اسکندر افتاد.
بعد از فتح شوش، اسکندر مقدونی به سمتِ پارسه یا همون تخت جمشید به راه افتاد
نیروهای اسکندر وقتی دیدن مسیر برای پیشروی بازه، به هیچ عنوان توقف نکردند اونا هم پیشروی کردند و شهرهای ایرانی یکی پس از دیگری به دستِ نیروهای مقدونی سقوط میکرد
اسکندر مقدونی : قسمت 2/3 - سقوط هخامنشیان
Теги
ایرانزندگینامه اسکندر مقدونیاسکندر مقدونی و پایان هخامنشیانهخامنشیان چگونه سقوط کردندچه بر سر امپراتوری هخامنشیان آمدجنگ اسکندر مقدونی و داریوش سوم هخامنشیاسکندر مقدونی آیا واققعیت داشتچگونه سپاه اسکندر مقدنی ایران را فتح کرداسکندر مقدونی که بود و چه کردچگونه هخامنشیان از اسکندر مقدونی شکست خوردندآتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر مقدونیبلایی که اسکندر مقدونی بر سر ایران آوردچگونه هخامنشیان سقوط کردندپایان امپراتوری هخامنشیانمستند اسکندر مقدونیداریوش سوم