راوی داستان های ممنوعه زندگی
سلام، من ستایش هستم، ۳۰ سال دارم و اهل تهرانم. زیاد اهل جمعهای شلوغ نیستم، ولی دوست دارم با آدمهای خوب وقت بگذرونم. زندگی برام همیشه پر از تجربههای جدید بوده.
آدمه اهل ریسک کردن هستم و همیشه دنبال هیجان بودم.
امروز میخوام بخشی از داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم امیدوارم دوسش داشته باشید.
من همیشه بچهای بودم که با پسرا راحت بودم. نه اینکه بخوام جلب توجه کنم، فقط از بچگی همیشه با پسرا بازی میکردم، چون راحتتر از دخترا بودن. دخترای مدرسهام همیشه توی دنیای خودشون بودن و من هیچوقت خیلی باهاشون ارتباط برقرار نمیکردم. یه خواهر بزرگتر داشتم که ازدواج کرده بود و رفته بود خونه خودش، برای همین بیشتر وقتها توی خونه با مامان و بابا تنها بودم. تنهایی زیاد اذیتم نمیکرد، چون همیشه با رفیقام بیرون بودم.
💥 برای عضویت در کانال، فقط کافی است روی لینک زیر کلیک کنید نمایید!
[ Ссылка ]
ویدیوهای مرتبط باداستان های واقعی
داستان واقعی | داستان رابطه دکتر با مامانم | صدای آه و ناله دکتر و مادرم و ازاتاق شنیدم و...
[ Ссылка ]
"خوش آمدید به کانال ما، به جایی که دنیای پیچیدهٔ روابط ممنوعه و داستان واقعی زندگی برای شما عزیزان روایت میکنیم. در اینجا داستانهایی از روابطی پر از رمز و راز، باورنکردنی و شگفتآور را با ما تجربه کنید. با ما همراه شوید تا در تاریکیهای جانبازان خیانت و اینتریگ پردهبازی کنیم."🌟🌟🌟
💥 برای عضویت در کانال، فقط کافی است روی لینک زیر کلیک کنید نمایید!
[ Ссылка ]
داستانمان
dastaneman
راوی داستان های ممنوعه زندگی
داستان واقعی
رادیو داستان
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
داستان عاشقی
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
#داستان_واقعی
#پادکست
#رادیو_داستان
#داستانمان
#داستان
Ещё видео!