Grey خاکستری
Gooran Ft Mostafa miri
Product Siavash negahban
Dambora Solybeats
Tanbour Gooran
متن آهنگ:
از خاک خودش رهسپارمیشه
گلی نچیده د قصد خار میره
آواره طرف هردیار میره
جان میته ولی همچنان میگه
مه تنها خواسته ام آزادی وطنم است
جای باتوم و مرمی ها د بدن مه است
خونمم از هیچ کسی رنگین تر نیست
خواستی تو هم برو نشو دیگه معطل مه
برو خوش باش فقط
همیشه واری تو رُک باش نترس
شروع میشه روز خفاش د شب
طرف حساب ثابتم خودکار ورق
ساقی میگومته بریز بریم
هرروز از دیروز پرس تریم
متراژته ما بلیست کدیم
گاهی حق اگر شنیدی بفرست بریم
مه بد کدن د افکارم نبود
هرچند اگه مه د کم چاره ایم نبود
نه که مه قانع د حق نبودوم
خو ای حق مه و روز و شب کارم نبود
راهی میشوم سون مرز وطن آ
کاشکی میبود ای درد مه تنها
دیگه د رگ رگ ما رفته
درد وطن و درد وطن ها
راهی میشیم سمت مرز وطن آ
کاش بودی فقط درد من تنها
دیگه تو همه رگای ما جاریه
درد وطن و درد وطنها
من از آینه اون از من شرمش میشه
مرده و زنده فرقش چیه؟
خاکستری نه سفید نه سیاه
فقط حرفی عمل مردش کیه؟
سفید گلوله سیاه خرجش میشه
خاکستری تاوان واسه صبرش میده
خونگیه بره بیرون سردش میشه
سفید هر شب رو آمار زخمش میره
ولی فردا سرپاس
هست پا درداش
زندگی میخواد هرچند مرگم هست باش
دست به نقده هزینه رو با جونش میده
میگه خاکستریو پَ چی تکونش میده
راه آزادیو هرشب نشونش میده
ولی وجودشو نداره زبونش گیره
زیر پتو میزنه هشتگ اعدام نکنید
فریب خوردن بابا زندان نبرید
فریبم خورده باشیم از تو خوردیم
گفتی پشت همیم همه ترسو کشتیم
همین فرمون بریم این دستو بردیم
ولی نبودی هیچ جا
ندیدی رد میشد مرمی از توی گیجگاه
سفید فقط اسمشو یدک میکشه
ولی روی تنش از دست کبودی نیست جا
چی باید ببینی که رنگ عوض کنی
اون که از جون گذشته کمتر از تو نیست
تو برات مهم نیست چی سرش میاد
ولی اون یه بخشی از دغدغهش تویی
بعد میخوای ترستو فلسفهش کنی
بگی اهل خشونت نیستم زیاد
پس خونو بیاد بیار
مردمت سالهاست بهار ندیدن
خراب ترینن
بال نزدی از ترسی که پرات نریزن
منم حرف زدم حالا برام مزار خریدن
انگار از نوک آسمون خراش پریدم
راهی میشوم سون مرز وطن آ
کاشکی میبود ای درد مه تنها
دیگه د رگ رگ ما رفته
درد وطن و درد وطن ها
راهی میشیم سمت مرز وطن آ
کاش بودی فقط درد من تنها
دیگه تو همه رگای ما جاریه
درد وطن و درد وطنها
قانونا طبق قانون جنگل بود و
کار ما تست باروتِ جَنگَه
عمر ما دست خالق جنگه
کل اعتبارما تا همین پایان جنگه
اوضاعم بدتر از بد
تا چشم کار میکنه د هرطرف درد
یک تعداد د غم نان شب و
یک تعداد درگیر مکه رفتن
د ای تکرار مکررات
الادادگی بیزاروم از مقررات
دله بند میکنم د راه و تا و بالایش
از انمالی به بعد هم کور هم کر آ
تا ک با خرابی ها ساخته بتانم
تا او روزی ک خوده شناخته بتانم
اگرحتی بخوره مرمی دگلونم
یک بارهم شده قدر باخته بدانوم
راهی میشوم سون مرز وطن آ
کاشکی میبود ای درد مه تنها
دیگه د رگ رگ ما رفته
درد وطن و درد وطن ها
راهی میشیم سمت مرز وطن آ
کاش بودی فقط درد من تنها
دیگه تو همه رگای ما جاریه
درد وطن و درد وطنها
#گوران #مصطفیمیری #سیاوشنگهبان
Ещё видео!