قران کریم کاملترین مرحله معرفت حقتعالی و اسمای او را، شأن انسان میداند و ملائکه و موجودات دیگر را در این حدّ معرفی نمیکند: «وَعَلَّمَ آَدَمَ الاْءَسْمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلاَئِکةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ»؛«قَالُوا سُبْحَانَک لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ»(۱)
آیه فوق، گواه بر این است که فرشتهها در شناخت اسمای حقتعالی، در حدّ و مرتبه انسان نیستند. حقتعالی همه اسما را تنها به آدم تعلیم میدهد! نه به ملائکه و نه به هیچ موجود دیگر! سپس میفرماید: «وَلِلَّهِ الاْءَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا»(۲).
بیشک حقتعالی اسمایی دارد، اما این اسما چگونهاند؟ او چه تعداد اسم دارد؟ چه مقدار از اسما را، میتوان از مدارک موجود بهدست آورد؟ چه تقسیماتی در اسمای الهی وجود دارد؟ اسم بسیط چیست؟ اسم مرکب کدام است؟ اسمای جمال و جلال و ویژگیهای آن کدام است؟ چگونه اسما از ذات حقتعالی حکایت میکنند؟ آیا ذات نیز اسم دارد؟ چه تفاوتی میان اسما و صفات وجود دارد؟ آیا اسما توقیفیاند؟ آیا خود انسان میتواند برای حقتعالی اسمی انتخاب کند؟
اینها مباحث مهمی است که در اسمشناسی و معرفتالاسماء مطرح است. به راستی اسمشناسی چه مرحلهای از کمال است؟ که فرشتههای مجرد که خود در عالم بالایند و مدبرات امورند، اعتراف میکنند که «لاَ عِلْمَ لَنَا»(۳) ملائکه با تمام فضل و کمالی که دارد، به رتبه انسان نمیرسد؟
اگر ملائکه علم به اسما ندارند، پس انسان چگونه به آن رسیده است؟ این چه علمی است که مَلَک ندارد و انسان به آن دست یافته است!
دستهای از علوم، و در رأس آن، علمالأسماء، مباحث ویژهای است که از طریق دانستن علومی همچون منطق، فلسفه، عرفان، فقه، اصول و تفسیر، بهدست نمیآید. علم اسما، علمی تخصصی است که باید با متانت تمام دنبال شود.
ایندسته از علوم که شامل علم ولایت، تعبیر، وصول به غیب و علوم غریبهو…، نیازمند شناخت اسمای الهی است. علم اسما، مداری برای ورود به بسیاری از علوم غیبی، الهی، ربوبی و ولایی است و بدون آن هیچ راهی برای ورود به این علوم وجود ندارد.
در علم ولایت، نخست خداوند را باید شناخت؛ چرا که ولایت در اصل، از آنِ حقتعالی است: «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آَمَنُوا»(۱) ولایت انبیا و ائمه معصومین علیهمالسلام در مقام خلافتِ خداوند است؛ گرچه شناخت حقتعالی و ولایت او نیز آسان نیست. سخن حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله که میفرماید: «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا»(۲) بیانگر مرز شریعت و دروازه ورود به آن است، تا در شروع مسلمانی، همه بتوانند با طهارتْ وارد دین بشوند. امّا در ورای این مرز، بلندایی وجود دارد که همه را به عجز میکشاند؛ چرا که ذات حقتعالی و اسما و صفات او به راحتی قابل وصول نیست: «غایة عرفان العارفین، العجز»(۳).
برای شناختن اسمای الهی، ابتدا معانی مطابقی آن بررسی میشود. بسیاری از کسانی که به علم اسما پرداختهاند، دقّت در معانی آنها نکردهاند. گاه معانی اسما را با یکدیگر اشتباه گرفتهاند. چرا اسمای خدا را اینگونه معنا کردهاند؟ آیا از تنگنای وجود واژهها به این معانی رسیدهاند؟ یا بیدقتی ایشان موجب این اشتباهات شده است؟ و یا بلندای معانی اسما طوری است که این معانی به چنگ هر ذهنی نمیافتد؟! به هر دلیلی که باشد، این امر بر مشکلات فهم اسما، افزوده است. برای خداشناسی، نخست باید نقشه حقتعالی را به درستی ترسیم کرد، تا معنای صحیح و درستی از او به ذهن آدمی بنشیند. در دانستن نقشه حق، افزون بر اسما و صفات، باید به ذات نیز پرداخت. آیا ذات حقتعالی نیز اسمی دارد؟ یا واژهها در تبیین ذات، کوتاهاند؟
منبع: تقریر درس اسماء الحسنی
آیت الله محمدرضا نکونام
Ещё видео!