داستان انکار شدن مسیح چیست؟
چرا پطرس، عیسی را تا طلوع صبح 3 مرتبه انکار میکند؟
چرا یهودا، مسیح را به 30 سکه ی نقره فروخت؟
چطور یک انسان با ایمان در لحظات سخت به ایمان خودش شک میکند؟
بودا در آخرالزمان برمیگردد:
[ Ссылка ]
آخرالزمان در انجیل چگونه پیش بینی شده؟
[ Ссылка ]
شیپور آخرالزمان به صدا درآمد:
[ Ссылка ]
دوستی به شدت وفادار و خوش رفتار، در شرایطی سخت، شما رو اصطلاحاً میفروشه!
از نزدیکان یا حتی اعضای خانواده، در شرایطی غیر عادی، بر ضد شما حرف میزنه و باعث گره خوردن کارتون میشه!
یار و شریک زندگیتون در حالی که در لبه ی پرتگاه هستید و به شدت نیاز به کمک دارید، پشت شما رو خالی میکنه و با رفتارهاش نه تنها به شما کمکی نمیکنه؛ بلکه باعث میشه که به سختی ضربه بخورید!
احتمالاً همه ی ما کم و بیش در چنین شرایطی قرار گرفتیم.
بسته به میزان اشتباه و حساس بودن یا نبودن اون شرایط، این دوستان یا نزدیکان خطاکار رو بخشیدیم یا تنبیه کردیم!
اما اگه پای مرگ و زندگی شما در میان باشه چه اتفاقی میافته؟
در اون لحظه شما چه تصمیمی میگیرید؟
اگه نزدیک ترین دوست شما، در شرایطی به شما پشت کنه، که پای زندگی شما وسطه و به کمکش نیاز دارید، چیکار میکنید؟
به عنوان مثال، داوینچی یکی از یاران مسیح، یعنی کسی که به اون جمع خیانت کرد و مسیح روبه سربازان رومی در ازای چند سکه فروخت رو، به گونه ای به تصویر کشیده که نه تنها حس مثبت و خوبی رو به انسان منتقل نمیکنه؛
بلکه چهره ی او نشان از ناباوری و بی ایمان بودن اون به صحبت های مسیح داره!
طبق داستان های کتاب مقدس، یهودا اصخریوتی با دریافت 30 سکه ی نقره، محل اختفای مسیح رو به سربازان رومی لو میده. گرچه که به گفته ی انجیل، او مدتی بعد از این کارش به شدت پشیمون میشه و تلاش میکنه که سکه ها رو پس بده و مسیح رو از زندان آزاد کنه که موفق نمیشه.
اما تنها کسی که از میان یاران دوازده گانه ی مسیح او رو منکر میشه، یهودا نیست!
بلکه یار نزدیک تری وجود داره که در شرایط سخت پشت مسیح رو خالی میکنه و او رو تنها رها میکنه!
داستان انکار مسیح توسط پطرس یک رویداد مهم و دردناک در عهد جدید کتاب مقدسه که در هر چهار انجیل در مورد اون صحبت شده: متی، مرقس، لوقا و یوحنا.
این داستان مبارزه ایه که یک انسان با ایمان با وسوسه ها و ترس و خشم و نگرانی های خودش انجام میده.
هنگامی که مسیح دعا می کرد، به شاگردانش گفت که امشب آخرین شبیه که با شما هستم و کسی به از میان شما به من خیانت کرده!
همچنین در میان شما کسی که از همه ایمان بیشتری به من داره، تا صبح که خروس بانگ میزنه، 3 بار من رو انکار میکنه!
این جملات برای یاران مسیح که او رو جلوه ای خداوند میدیدن و به او ایمان داشتند، بسیار سنگین و غیر قابل باور بود. اما طولی نکشید که اتفاقات عجیب در این شب طولانی شروع شدند.
خیانت یهودا اسخریوطی که قبل تر جای مسیح رو به سربازان و کاهنان لو داده بود، باعث شد که سربازان مسیح رو همون شب دستگیر کنن و او رو برای محاکمه ی شبانه به دادگاه ببرن.
جایی که قرار بود عیسی در اونجا محاکمه بشه!
انکار اول
شبی سرد بود. کسانی که در حیاط خانه بودند، آتشی با زغال روشن کرده بودند. پِطرُس در کنار اونها نشست تا خودش رو گرم کنه. در اتاقی دیگه، عیسی در حال محاکمه شدن بود.
زن خدمتکاری که به پِطرُس اجازهٔ ورود داده بود، در نور آتش میتونست چهرهٔ او رو بهتر تشخیص بده. پس با پافشاری از او پرسید: «آیا تو نیز از شاگردان این مرد نیستی؟»
پِطرُس سخت نگران و دستپاچه شد. او سعی میکرد که توجه دیگران را به خود جلب نکند. پس خود را به ورودی خانه رساند. او انکار میکرد که با عیسی بوده است و حتی به یکی از کسانی که او را شناخته بود، گفت: «نه او را میشناسم و نه میفهمم که تو چه میگویی.»
در انجیل متی اینطور اومده که پِطرُس شروع «به لعنت کردن و قسم خوردن» کرد؛ به عبارت دیگر او حاضر بود به درستی گفتههای خود سوگند بخورد و اگر خلاف آن ثابت میشد هر گونه مجازاتی را بپذیرد.
محاکمهٔ عیسی هنوز ادامه داشت و ظاهراً در محلّی از خانهٔ قیافا صورت میگرفت که بالاتر از حیاط خانه قرار داشت. پِطرُس و سایر کسانی که در حیاط بودند، میتوانستند رفتوآمد کسانی را ببینند که برای شهادت دادن به آنجا آورده شده بودند.
انکار دوم
اندکی بعد، خدمتکار دیگری به پطرس اشاره کرد و گفت: "این مرد یکی از آنهاست." پطرس دوباره هرگونه ارتباط با عیسی را انکار کرد، این بار با سوگند گفت: "من آن مرد را نمی شناسم!"
اما چطور چنین اتفاقی افتاد؟ پِطرُس که از ایمان و وفاداری خودش اطمینان کامل داشت، چطور تونسته بود استادش رو انکار کنه؟ در اون محاکمه ی ناعادلانه که با تحریف حقیقت عیسی رو جنایتکار معرفی میکردند؛ پِطرُس بجای این که از مردی بیگناه جانبداری کنه، به او پشت کرد؛ به همون کسی که «سخنان زندگی جاودان» نزد او بود.
برای تماشای ویدیوهایی متفاوت درباره فلسفه، دین و مسائل مربوط به آفرینش، حتما با استفاده از این لینک به کانال غار سابسکرایب کنید: [ Ссылка ]
افلاطون میگفت که همه ی ما داخل یک غار نشستیم، در حالی که ما رو رو به دیوار غار زنجیر کردن، نور از پشت به ما و چیزهای مختلفی که داخل غار هستن، برخورد میکنه و ما فقط سایه های اون رو روی دیوار غار میبینیم
ما سایه هایی از حقیقت رو میبینیم، در حالی که حقیقت بیرون غاره
ما دنبال اینیم از غار خارج بشیم، اگه شما هم همین هدف رو دارین یا دلتون میخواد بدونید بیرون غار چه خبره، کانال غار رو سابسکرایب کنید و زنگوله رو فشار بدید
#cave #غار #cave_channel #کانال_غار #god #خدا #مسیح #شام_آخر #حواریون #عیسی
Ещё видео!