صادق قطب زاده مرد خوشپوشی بود که بعد از سالها زندگی در خارج از ایران در کنار آیت الله خمینی در پرواز انقلاب به ایران بازگشت و اولین حکم از نخست وزیر دولت موقت انقلاب، مهندس مهدی بازرگان را به نام خود برای سرپرستی رادیو و تلویزیون ملی ایران در تاریخ ثبت کرد. قطبزاده در اوج بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران وزیر خارجه شد و چند سال بعد به اتهام طراحی کودتا اعدام شد. چهار سال پس از پیروزی انقلاب، اتهامات صادق قطب زاده قصد براندازی نظام و طراحی قتل آیت الله خمینی بود، که قطبزاده در خارج از کشور تلاش بسیار کرده بود او را به مثابه آلترناتیو رژیم پهلوی به غربیان بشناساند و موفق نیز شده بود. و چنین شد که در پرواز انقلاب به سوی ایران، صندلی کنار رهبر به او رسید. و هیچ نمیدانست که چند سال بعدتر گروهی شعار می دهند: جماران گلباران، قطبزاده تیرباران. به جای چهره همیشه ازتهتراشیدهاش، قطبزاده با ریش انبوهش، در ۴۷ سالگی عبوس و خسته به نظر میرسید. ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ دستگیر شده بود و حالا در ۲۳ مرداد ماه همان سال پس از پشت سرگذاشتن مراحل "تحقیقات"، نخستین جلسه دادگاهش مقابل محمد محمدی ریشهری، حاکم شرع دادگاههای انقلاب ارتش. اگر زمان به عقب، به چند سال پیش بازمیگشت، قطبزاده مردی خوشپوش و جذاب با کت و شلوار و کراوات و صورتی اصلاح شده بود که در وزارت امور خارجه و در روزگاری که گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا خبر روز و داغ دنیا بود ستارهای رسانهای- سیاسی به شمار میآمد و میکوشید گروگانها را آزاد کند و به بحران خاتمه دهد. او که میپنداشت مراتب ترقی سیاسی را به درستی میپیماید در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۵۸ نامزد شد و با آرایی اندک در میان هفت نامزد به جایگاهی بهتر از هفتمی دست نیافت و رقابت را به ابوالحسن بنیصدر رقیب دیرینهاش واگذار کرد. از این پس دوران افول سیاسی قطبزاده آغاز شد. او را به حاشیه راندند و با قدرت یافتن روزافزون روحانیها تلخ و تند و منزوی شد. او فکر میکرد انقلابِ او را به سرقت برده اند. ایران میتپید و میغلتید. آتش جنگ در جبههها و استانهای مرزی شعله میکشید. در شهرها مجاهدین و دیگر گروههای مخالف زندگی مخفی و مبارزه مسلحانه و ترور بیرحمانه را در پیش گرفته بودند. چندی پیشتر آیتالله سید محمد کاظم شریعتمداری، مرجع بزرگ و پرنفوذ شیعه، به اتهام توطئه علیه انقلاب و رهبرش از مرجعیت خلع شده بود. پس از پخش اعترافات قطبزاده، نخستین بار اتابکی در مصاحبهای اختصاصی با روزنامه اطلاعات ( ۱۵ تیرماه ۱۳۶۱) درباره اتهامات او و همکارانش- از جمله رهبری شبکهای برانداز به نام نجات انقلاب ایران- گفت و وعده داد که محاکمه او به زودی آغاز خواهد شد. دادستان شرح داد که براساس "تحقیقات" از قطبزاده، او کمکهای مادی زیادی از خارج دریافت میکرده. اتهام کودتا بود و کارش به اعترافات تلویزیونی کشید و در اقاریرش آیتالله شریعتمداری را هم به این پرونده کشاند. بعدتر فیلمی از سخنان مرجع پیر بهمثابه اعترافات پخش شد که در آن از اقدام علیه انقلاب توبه کرد. قطبزاده نخست ادعانامه صادره را از واقعیتها به دور و در مواردی کذب خواند. سپس شرح داد که میخواسته جمهوری اسلامی با تمام توان برقرار باشد و رهبرش هم در قید حیات، و گفت که من میخواستم حکومت را عوض کنم نه نظام جمهوری اسلامی را. حاکم شرع پرسید آیا قانون اساسی به شما اجازه کودتا میدهد؟ متهم پاسخ داد نه اما به کارگزاران دولت هم اجازه نمیدهد که موارد قانون اساسی را نقض کنند و آزادیهای عمومی را به خطر اندازند. پس از آن قطبزاده در پاسخ درباره صلاحیت اصلاحگران حکومت گفت ما ۱۴ معصوم بیشتر نداریم و در سخنش کنایهای آشکارا به ولی فقیه احساس شد. در گزارش روزنامه کیهان به تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۶۱ از زبان متهم میخوانیم که کامبیزی نامی حدود یکسالونیم پیش از دستگیری قطبزاده، به منزل او رفتوآمد میکرده و با هم گفتوگوهایی انتقادی درباره وضعیت مملکت داشتهاند. پس از چندی این فرد حبیبزاده را هم به همراه میآورد. بعدتر بحثها جدیتر میشود و دوستان شخص اخیر و نظامیان هم به میدان میآیند. همه میپذیرند که جمهوری اسلامی تنها نظامی است که ارزش کوشش را دارد. طرحشان این بوده که مراکز حساس مثل سپاه و کمیته را بگیرند و از خانهای در جماران بیت ولی فقیه را بکوبند. متهم ادامه داد که با آسیبزدن به امام مخالف بوده اما علنیکردن مخالفتش را به بعد موکول میکند. او افزود که بزرگترین اشتباهم این بود که اصلا درباره این افراد و چگونگی عملکردشان تحقیق نکردم و این یکی از حماقت های بیحسابم بود. او استفاده از کمکهای مالی خارجی و وابستگی به بیگانه را به جد رد کرد و گفت با کشورهای خارج از ایران هم در منطقه و هم در غرب ارتباط برقرار کرده تا از تحلیلها درباره ایران باخبر شود و اطلاعات به دست آورد. گفت که سالها خارج از کشور زندگی کرده و ارتباطات گستردهای دارد. در آغاز جلسه سوم ریشهری در سخنانی دفاعیات قطبزاده را با تکیه بر اعترافات صریحش رد کرد. صادق قطبزاده در پاسخ به اتهامات، رهبری عدهای برای براندازی با هدف برقراری جمهوری اسلامی واقعی و همکاری با متخصصان نظامی را پذیرفت. تغذیه مالی گروههای نظامی همکار را نیز قبول کرد. اعزام نمایندگان به خارج از کشور(عربستان و آلمان) را تنها برای گردآوری اطلاعات پذیرفت و ارتباط با سید محمد کاظم شریعتمداری را تایید کرد. در آخر از قطب زاده میپرسند که آخرین دفاعش چیست؟ او پاسخ میدهد: فکر نمیکنم لزومی داشته باشد[...] فکر میکنم که آخرین دفاع، گرفتن وقت است و ثمری ندارد…
و در پایان میگوید: با صراحت خودم را مجرم میدانم. در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ صادق قطبزاده اعدام شد. او را مصداق باغی و مفسد دانستند.
قسمتهای از مقاله آقای روزبه کمالی
[ Ссылка ]
Ещё видео!