💠تلقی عُرفا از مرگ
📚ما همه از بهر مردن زاده ایم
👤عطار
✍️مرگ و موضوعات متفرع آن، به حدی گسترده است که تمام ادیان و مذاهب هر کدام به نحوی به آن پرداختهاند، و از دیدگاه خود به کاویدن زوایای آن دست یازیدهاند، و از آنجا که آخرین وادی حیات دنیوی به آن ختم میشود به نوعی زمینههای فکری محققان هر مذهب و آیین را فراهم آورده، و هیچ مسلک و دینی وجود ندارد که با توجه به اعتقادات خود، به توغل در این مهم نپرداخته باشد.
اسلام که یکی از ادیان الهی است، متقنترین استنتاجات را با توجه به قرآن و حدیث در این خصوص ارائه داده است، و اهل فن و محققان در شریعت نیز با تحقیق و تفکر در موضوع مرگ و اسرار پنهان آن به کاوشهای عمیق دست زدهاند.
چنین جستجویی از آنجا شامل کاوش در حیات دنیوی بوده و خصوصیات مرگ و کیفیت عرضه آن بر خلایق را پیش میکشد، و معادشناسی و پرداختن به رازهای روز رستاخیز نیز از شاخههای لازم در این نگرش است، مسلما در این وجیزه نمیتواند انعکاسی داشته باشد، چرا که در این بخش تنها مدخلی برای ورود به بحث اصلی یعنی موت ارادی است و بیشتر به بررسی تلقی عرفا از مرگ و حلاوت آن در نظر ایشان خواهیم پرداخت و تحلیلی که آنان از مرگ دارند مشخصهای است که در این جستجو به دنبال آنیم.
💠باری حکیمان مرگ را به دو گونه طبیعی و غیر طبیعی تقسیم کردهاند.⬇️⬇️⬇️
1️⃣اجل طبیعی آن است، که بدن به مرتبهای برسد که خود از نفس، یا نفس از او جدا شود.
2️⃣اجل غیر طبیعی آن است که آدمی در اثر حادثهای بمیرد.
نوع اول حکم میوهای را دارد که پس از رسیدن چیده میشود و مرگ دوم مانند میوهای نارس است که از درخت زندگی میافتد.
مرگ اول از آن نفوس به کمال رسیدهای است که نفس، تمام حظ خود را از بدن برده و نیازی به آن ندارد و مرگ دوم که بیشتر همان مرگهای رایج است، هنوز تمام علایق نفس از بدن منقطع نشده و با مرگ بدن نفس نیز میرود.در اولی رفتن نفس مایه ویرانی بدن میشود و در دومی ویرانی بدن موجب رفتن نفس.
👤به تعبیر ملا صدرا:
جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو
گفتا چه کنم؟خانه فرو میآید
و به قول مولانا:
چون بیفزایند می توفیق را
قوّت مَی بشکند ابریق را
مرگ نوع دوم که مرگ اضطراری:
تعبیر دیگری از آن است در نظر آنان که او را نمیشناسند عبارت از خوفانگیزترین پدیدهای است که اولاد آدم زمانی با آن مواجه خواهند شد، و با اینکه در نظر هر دو گروه، مرگ نوعی رهایی خواهد بود.
اما رهایی گروه اول به اسارتی مختوم نمیشود و رهایی گروه دوم که در پی استخلاص از دنیا صورت میبندد، زمینهساز تقیدات مشکلتری خواهد بود.
در زبان عرفا مرگ به مرگ لعنت(مرگ کافران)، مرگ حسرت(مرگ عاصیان)، مرگ کرامت(مرگ مؤمنان)و مرگ مشاهدت(مرگ پیامبران) تقسیم شده، و زنده بودن نیز عبارت از زندگی به حق است، نه به جان و نه به دنیا:
«زنده دنیا محدث است و زندگی، زندگانی جاودانی، اگر چشم از خویش فاکنی این را بدانی-هر که به جان زنده است زنده نیست زندانیست، هر که به حق زنده است جاودانی است.»
این گونه تلقی از زندگی که قطعا نتیجه نفسی خود ساخته و در عین حال واقعگرا نیز هست، زندگی را مانند مرگ، خوابی میانگارد که با مرگ از آن بیدار میشود آنگونه که حدیث«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا»نیز به آن دلالت دارد.
در واقع مرگ با تمام دهشتی که دارد و برای ظاهر بینان ملالانگیز است، در نظر عارف وسیله رفع تمام حجابهایی میشود که او را به دنیای خودیها بر میگرداند و در عین حال طریقی است هموار که او را با ملکوت پیوند میدهد.
مرگ در حکم دو نوع دانه متفاوت است که برای یکی، بعد از رویش، صدها و هزاران دانه شیرین و معطر را به بار میآورد و برای دیگری، مانند دانهای تلخ است که ثمری جز خارهای خلنده جانآزار نخواهد داشت که:
«هر لحظه گوید کاشکی نبودمی و در عالم نیامدمی.چون بمیرد و نیست شود آن زشتی او یکی در هزار میشود، اینچنین مردن را مرگ گویند.
اینگونه مردن و خلع روح از جسم که در یک روایت عطار و از زبان نایبی محتضر مجال بیان مییابد، با اینکه نمیتواند بر دیدگاه یک دهری ظاهر بین دلالت کند، در عین حال نمایانگر پوچانگاریهای عوام نیز هست:
باد پیمودم همه عمرم تمام
عاقبت با خاک رفتم و السلام
ما همه از بهر مردن زادهایم
جان نخواهد ماند و دل بنهادهایم
مرگ بنگر تا چه راه مشکل است
کاندر این ره گورش اول منزل است
گر بود از تلخی مرگت خبر
جان شیرینت شود زیر و زبر
این طرز تلقی از مرگ آنگونه که در اقوال بزرگان نیز آمده تنها مختص به طبقه فروتر اجتماع نمیتواند باشد چه آنچه که کوتهبینی آنان را توجیه میکند، نامأنوس بودن ایشان با منابع اهل مدرسه و در عین حال اشتغال به اموری است که قطعا مانع از گسترش افق دید آنان میشود، با این حال گه گاه تقوی و زهد این دسته نیز انقطاع آنان را از غور در مسأله مرگ و چگونگی آن سبب نمیشود و در میان ایشان صافی دلانی یافت میشوند که حقایق عرفانی را بیش از اهل فن و به ایمان دریافتهاند، چه طرز نگرش و نحوه برداشت از امور ماورای طبیعی نه تنها با تعالیم مدرسه و قیل و قال آن چندان میانهای ندارد بلکه این گونه موضوعات پیش از آنکه در حیطه علم عالمان در گنجد، امری فطری و قلبی است، مرگ نیز از آنجا که به امور فراحسی مربوط میشود، در چهار چوبه درک عالمان مقید به علوم مدرسه جای نمیگیرد.
💠در نظر عارف مرگ عبارت از یک انتقال است، نقل از گلخن دنیا به گلشن عقبی.
#مولانا_مرگ
#ایرج_شهبازی
#ریشه_مدیا
▶️👁️🗨️ در تلگرام ریشه مدیا را دنبال کنید 🙏🎓🌹
[ Ссылка ]
Welcome_to_Risheh_Media_By_Ebrahim_Eidi_Nasiri به_کانال_آموزشی_ریشه_کاری_از_ابراهیم_عیدی_نصیری_خوش_آمدید
Ещё видео!