آنچه برای آدمی حایز اهمیت بسیار است، این است که خویش را بشناسد و قدر خود را بداند تا با شناخت درستی که مییابد، بتواند دیگر انسانها و پدیدهها را شناسایی و ارزیابی کند. نخستین مهم برای آدمی، آن است که «کیستی» خود را بیابد و بهدرستی به فهم این معنا برسد که از کجا و برای چه آمده است و به کجا میرود و در این سیر و حرکت، در کدام مرتبه قرار دارد؟ آیا رشدی اندک دارد یا فردی پرمحتواست؟ آیا از زمینیان است یا توان پر گشودن به آسمانها را دارد؟ حال و هوای او در بیداری چگونه است و خواب وی چون است؟
وی باید با بررسی حالات متفاوت خود، نموداری از اندیشه و کارهایی را که دارد، برای خویش رقم بزند و نمرهای منصفانه و واقعی ـ که بیانگر رتبه وی در میان صف بلند و بیانتهای پدیدارهاست ـ به خود دهد. برخی مردود و اندکی قبول هستند و البته تجدیدیها و تبصرهایها نیز برای خود حکایتی دارند. چنین کسی میتواند آگاه و دانای به نفس خود باشد و در مسیر آگاهی و شناخت قرار گیرد. کسی که خویشتن خویش را به دقت آزموده است و درصد باطن خویش را میشناسد و انگیزه و اراده خود و راه و مسیری که به باطن دارد را با آگاهی میپیماید. کسی که از ماوراها خبر دارد، از داشتهها و یافتههای باطنی خود، با کسی چیزی نمیگوید؛ مگر آثاری که گاه به صورت قهری آشکار میشود؛ زیرا: «آن را که خبر شد، خبری باز نیامد.»
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام
Ещё видео!