تعریف واقعی: این تعریف در بعضی حوزهها هنوز کارکرد دارد، ولی در غالب حوزهها دیگر کارکرد ندارد. ارسطو گفت اگر بتوانیم شرط لازم و کافی برای استعمال یک واژه را بگوییم، از آن واژه تعریف واقعی کردهایم. شرط لازم و کافی یعنی بگوییم «فلان چیز برف است، اگر و فقط اگر...». «اگر» شرط لازم و «فقط اگر» شرط کافی را میآورد. بنابراین، هر وقت شرط لازم و شرط کافی یا شروط لازم و شروط کافی استعمال یک لفظ را بگویم، تعریف واقعی از آن لفظ به دست دادهام. در ریاضیات، همه تعاریف این طور اند. میگوییم «یک شی مثلث است، اگر سطحی باشد که آن را سه خط مستقیم متقاطع محصور کرده باشند». این برایِ مثلث بودن شرط لازم و کافی است. تعریفهای واقعی در دو حوزه منطق و ریاضیات بسیار کارکرد دارند، اما از بقیه حوزهها دارند رانده میشوند. قدمای ما متعقد بودند در فلسفه نیز این نوع تعریف را داریم. ارسطو معتقد بود همه جا باید تعریف واقعی کنیم. لاک به ارسطو اعتراض کرد و گفت تعریف واقعی فقط در منطق و ریاضیات معنا دارد. به نظر او، وقتی از این دو بیرون بیاییم، باید به تعاریف اسمی قانع شویم. به همین مناسبت، در فلسفه میگویند ارسطو به ذات واقعی و لاک به ذات اسمی قائل است. بعدها، ویتگنشتاین همین اشکال را به لاک کرد و گفت تعاریف اسمی نیز در بسیاری از زمینهها امکان پذیر نیستند
Ещё видео!