An elderly woman boarded a bus and sat down. At the next stop, a grumpy young lady joined her, hitting her with numerous bags. The elderly woman remained silent. Why you did not complain about my behaviour? there is no need to be rude or discuss something so insignificant as our journey together is so short, because I'm going to get off at the next stop. This wisdom should be engraved in gold. Our time here is brief. Arguments, jealousy, holding grudges – all waste precious time and energy. Forgive, forget, and move on; the trip is too short.
پیرزنی سوار اتوبوس شد، و در صندلی نشست. در ایستگاه بعدی، یک خانم جوان بَدخُلق، با او پیوست, و با کیسه های متعدد اش او را زد. پیرزن ساکت ماند. چرا از رفتار من شکایت نکردی؟ نیازی به گستاخی، یا بحث در مورد موضوعی بسیار بی اهمیت نیست. سفر ما با هم بسیار کوتاه است، زیرا من در ایستگاه بعدی پیاده می شوم. این حَکمت را باید در طلا حک کرد. زمان ما در این کره خاکی کوتاه است. مشاجره، حسادت، همه وقت و انرژی گرانبها را هدر می دهند. کسی دلت را شکست؟ آرام باش، سفر خیلی کوتاه است. آیا کسی به شما خیانت کرده، یا تحقیر تان کرده است؟ استرس نداشته باش، چون سفر کوتاه است. ببخش، فراموش کن، و ادامه بده
Ещё видео!