تو هوای #سرد زمستون از #حموم #عمومی در اومدیم و نم نم #بارون میزد، خانومی جوون و محجبه بساط لیف و #جوراب و ... جلوش پهن بود، تختی رفت جلو و آروم #سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید! تعجب کردم و پرسیدم: داداش واسه کی میخری؟ ما که تازه از حموم در اومدیم، اونم اینهمه! گفت تو این #سرما از سر غیرتشه که با #دستفروشی خرجشو در میاره، وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جا گرم #تن_فروشی و #فاحشگی کنه!!! پس بخر و بخریم تا #شرف و #ناموس مملکتمون حفظ شه، برگشت تو حموم و صدا زد: نصرت اینا رو بزار دم دست #مردم و بگو صلواتیه.
خاطرهای از #شادروان #پهلوان #عباس_زندی از #جهان_پهلوان #تختی
Ещё видео!