گاهی واژهها روی سرم سنگینی میکنند، جملهها در سرم میچرخند و با همهی وجودم دوست دارم بنویسم، اما به کاغذ که میرسند، محو میشوند. درست مثل سرابی که ده متر روبهرویم مرا به دویدن وا میدارد اما به محض رسیدنم نابود میشود. و من تشنهتر از پیش، آب را جستجو میکنم. انگار کاغذ، پایان آرزوهای یک نوشته میشود. انگار یک کابوس میشوند این جملات و به هم میریزند حال و احوال دم به دمم را. آنفدر هست بنویسم که نقطهی آغاز و پایانش را میان ناگفتههایم گم کردهام اما قلم را نه یارای پیوند به ازل است و نه توان رسیدن به ابدیت. بُعد نانوشتهها یکی پس از دیگری در هم فرو میریزند و میشوند هزارتوی ناآفریدهی اندیشهی من. و من حس گمشدهای را دارم که فرسنگها دور تر از زمین، زمان را شکافتهام و به تماشای سکوت نشستهام در حالی که فریادی هماهنگ از هیچ، گوش دفترم را پر کرده است.
نسرین باستانی
هفتم تیر ماه هزار و سیصد و نود و هشت
Music track: The Waiting by Guillermo Guareschi
Source: [ Ссылка ]
Copyright Free Background Music
Ещё видео!