به جذابترین کانال داستانهای واقعی خیانت ، خیلی خوش اومدین
ما خونواده ی خیلی فقیری بودیم ، خیلی دوست داشتم که پولدار میبودم تا خانوادمو به آرزوشون برسونم ، ولی حیف که نمیتونستم یه داداش داشتم که مریض بود و جوون ، حتی نمیتونست..
من نیلوام داستان سرایی رو خیلی دوست دارم 😍 و قراره یک روز در میون یک داستان واقعی خیانت و در کانال یوتیوب*راوی سرا* براتون منتشر کنم😉
پس اگه به این سبک داستانهای واقعی خیانت علاقه مندین حتما کانال رو سابسکرایب کنین و زنگوله رو هم فعال کنین تا از جدیدترین داستانها با خبر شین❤️☺️
داستان واقعی : خالم زنگ زد و دارم از شه... میمیرم بیا و...
[ Ссылка ]
داستان واقعی : طاقت نیاوردم وقتی عکس ک... خالمو دیدم..
[ Ссылка ]
داستان واقعی : خالم از دخترش خیلی حرفه ای بود...
[ Ссылка ]
داستان واقعی : وقتی رفتم خونه ی خالم تو وضعی دیدمش که...
[ Ссылка ]
#داستان_واقعی
#پادکست
#داستان
#حکایت
#قصه
#خیانت
#داستان_صوتی
#داستان_های_واقعی
#داستان_زندگی
#داستان_کوتاه
#داستان_های_واقعی_کوتاه
داستان
حکایت
داستان واقعی
پادکست
داستان کوتاه فارسی
داستان کوتاه
داستان صوتی
داستان عاشقانه
داستان خیانت
داستان زندگی
کتاب صوتی
داستان جنایی
رمان
رمان صوتی
داستان صوتی
بوستان
Ещё видео!