نشست هشتاد و نهم به ادامه شرح داستان پیر چنگی میپردازد و از بیت ۲۰۰۱ شرح آغاز میشود:
عشق و جان هردو نهانند و ستیر
گر عروسش خواندهام عیبی مگیر
دکتر سروش در این نوبت درباره عشق و نیز عشق زمینی سخن میگوید و به برخی روایتها و حکایتها درباره عایشه وپیامبر و نیز دیدگاه مولانا در این زمینه می پردازد.
در میانههای داستان نیز مولانا به داستان
"قصهٔ سوال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی صلیالله علیه و سلم کی امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامههای تو چون تر نیست"ک
میرسد و در این بخش دکتر سروش توضیح مبسوطی میدهد و در بخش پرسش و پاسخ نیز به بخشهایی ازاین توضیحات اضافه میکند.
نشست ۸۹ با دو بیت۲۰۴۱ و ۲۰۴۲ به پایان می رسد
گفت بهر آن نمود ای پاکجیب
چشم پاکت را خدا باران غیب
نیست آن باران ازین ابر شما
هست ابری دیگر و دیگر سما
www.iccnc.org
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
Ещё видео!