آینده هیچ است، آینده ماییم
چرا داوری را دوست میداریم؟
[ Ссылка ]
سیمافکر: بار دیگر نکوداشتی برای داوری اردکانی برپا شده است. این همه اظهار لطف به دکتر داوری حاکی از چیست؟ شاید برای خود استاد هم سؤال باشد. داوری میگوید که صادقانه کشورش را دوست دارد و به این فکر میکند که چه بر سر کشورش خواهد آمد؟ اما انگار دانشجویان فلسفه، هیچ، از یک استاد فلسفه، چنین انتظاری ندارند. او در حالی به سرنوشت فکر میکند که مرسوم است اساتید فلسفه، فارغ بالانه در باب صدق و کذب و جزئی و کلی و وحدت و کثرت و باقی قضایای فلسفی، حکم صادر کنند. اما برای داوری، انتزاع کردن امور،، مقدّم بر واقعیّت و آنچه ما واقعاً هستیم؛ نیست. کتابهایش انگار هربار ما را به ما تذکر میدهند و ما خودمان را در او پی میگیریم. مانند خودِ او که ما را در حافظ پی گرفته است؛ در سعدی و در دیگرانی که شرح سرنوشت ما بودهاند. بهخاطر همین است که دوستش میداریم، بهخاطر نهیبی که درمورد آینده میزند.
جماعت فلسفه خوان ایرانی، با مطالعه آثار داوری، بیش از هر چیز، دریافتهاند که آینده چیزی نیست که بشود رفت و تصرفش کرد. آینده ماییم، آینده اکنون و کار اکنون ماست. پذیرفتن مسئولیت آینده و آماده شدن برای آن است که کنش کنونی ما را از بیهودگی و تکرار بیفایده خلاص میکند. همین هم هست که دکتر داوری پس از سپاس این گرامیداشتها و اظهارلطفها، دوستان خود را از تکرار چنین مراسمی بر حذر میدارد و میگوید: «اظهار لطف باید یکبار باشد، این همه مجلس و سمینار بیمصرف درست نکنیم، حرفهای تکراری نزنیم، اگر حرف جدیدی نداریم چرا باید سمینار برگزار کنیم؟». راستی که انگار آینده در تکرار فراموش میشود و همّت از یاد میرود. این دستکم برای داوری اردکانی که خود گفته است مدیون همّت و پشتکار است نه استعداد و نبوغ، چیزی عمیقا نگران کننده است.
Ещё видео!