سلام به همراهان همیشگی کانال داستانی یکی بود یکی نبود امروز در خدمتون هستیم با داستان زیبایی از مثنوی معنوی داستان عشق غلام هندو به دختر ارباب لطفا برای شنیدن داستان در ادامه با ما همراه باشید
در زمانهای قدیم به ثروتمندان خواجه می گفتند یکی از این خواجگان غلام هندو داشت که به او علم و حکمت فروان آموخته بود و او را همچون پسر خود بزرگ کرده بود و دوست می داشت ...خواجه دختر زیبایی داشت که وقتی به سن بلوغ رسید از اشراف و ثروتمندان خواستگاران بسیاری داشت ..اما خواجه معتقد بود که ثروت خوشبختی نمی آورد و دامادش باید مرد با ایمان و پرهیزکاری باشد ...خلاصه خواجه هر که می آمد رد می کرد تا اینکه پسر باایمان و پرهیزکاری به خواستگاری دخترش آمد که در عین حال فقیر بود ولی خواجه او را به دامادی پذیرفت و دخترش را به عقد او درآورد ...غلام خواجه وقتی دید دختر را به عقد پسر درآوردند سخت بیمار شد ...بطوری که هیچطبیبی نمی توانست او را درمان کند ...خواجه روزی یه زنش گفت به سراغ غلام برو و از روی مهر و محبت مادری از اوبپرس دلیل بیماری وپریشانیش چیت شاید رازش را به او بگوید ...زن خواجه به سراغ غلام رفت و با مهر و محبت غلام را به حرف آورد ...و غلام گفت من توقع نداشتم که دختران را به یک غریبه بدهید ...زن خواجه چنان عصبانی شد که میخواست غلام را شرحه شرحه کند ...اورفت به پیش همسرش و ماجرا را برای او تعریف کرد ...خواجه هم با شنیدن این ماجرا چنان عصبانی شد که نقشه بدی برای غلام کشید ..از شما دوستان عزیز دعوت می کنم برای شنیدن این داستان زیبا در ادامه با ما همراه باشید
لینک کانال ،👇👇👇
[ Ссылка ]
دوستان کانال داستانی یکی بود یکی نبود در زمینه داستانهای کهن فارسی از جمله داستانهای مثنوی معنوی... بوستان و گلستان سعدی... شاهنامه و داستانهای بهلول و ملانصرالدین و.... فعالیت می کند ...از شما دوستان عزیز دعوت می کنم اگر به موضوع داستان های کهن فارسی علاقمند هستید با ما همراه باشید ..و خوشحال می شویم کانال رو سابسکرایب کرده و به دوستان خودتون هم معرفی کنید از همراهی شما دوستان عزیزم سپاسگزارم.،🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان عشق غلام هندو به دختر ارباب
یکی بود یکی نبود
داستان های کهن فارسی
داستان
قصه
حکایت
حکایات پندآموز
داستانهای آموزنده
داستان فارسی
کتاب
کتاب صوتی
fiction
story
Ещё видео!