این حکایتی است از حضرت موسی ع و شبان (چوپان ) در مثنوی معنوی شریف حضرت مولانا رح . قابل تذکر است که این حکایت در مثنوی معنوی شریف به تفصیل موجود میباشد . اما جناب استاد رحیم غفاری گرامی با در نظر داشت فرصت تلاش نموده است که گزیده این حکایت را به خوانش گیرد

خلاصه داستان حضرت موسی و شبان این است که حضرت موسی به شیوه عبادت شبان اشکال می گیرد و شبان شرمنده از جهل و از عبادت خود شده و غمگین سر به بیابان می گذارد و خداوند پس از این ماجرا حضرت موسی را مواخذه می کند که چرا بنده مرا از من جدا کردی
و خداوند ج خطاب به حضرت موسی می گوید تا می توانی از جدایی افکندن دوری کن که هیچ چیز نزد من زشت تر از جدایی نیست
ایجاد جدایی و طلاق بین دوستان، همسران، هم میهنان، مومنان و ... تا تمام انسانها و در نهایت جدایی انسان از خدا همه نزد خداوند زشت و ناپسند است و خداوند در قرآن نیز منافقان و جدایی افکنان را بسیار نکوهش می کند
برای اینکه ایجاد جدایی با وسوسه شیطان صورت می گیرد که حاصلش چیزی جز ایجاد غم و اندوه نیست برای همین تا می شود باید بین همگان با نیت خیر اصلاح و اتحاد ایجاد کرد تا از ایجاد جدایی بین افراد و در نهایت در جامعه جلوگیری شود
** خداوند بارها در قرآن می فرماید که ما از آنچه در دلها پنهان است آگاهیم یعنی ظاهر سازی های ریاکارانه ما شاید موجب فریب دیگران و حتی خود ما شود ولی هرگز خداوند را نمی شود فریب داد بنابر این ما نباید از روی صورتها و ظواهر در مورد دیگران قضاوت کنیم شاید دیگران از ما خیلی بهتر باشند که خداوند آگاه است و تنها او شایسته قضاوت است.
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت (حافظ)
اما باید از زاویه ی دیگری نیز به این داستان بپردازیم و آن این است که خداوند که همه چیز به امر اوست وقتی از دل پاک شبان آگاه است خود حضرت موسی را که در نهایت عقل است و نماد عقل ظاهر بین است بر سر راه شبان قرار می دهد تا حضرت موسی شبان را از مرتبه جهل به مرتبه عقل بیاورد و بعد خود با عتاب و ملامت، حضرت موسی را از مرتبه عقل به مرتبه عشق می برد
خداوند از دل حضرت موسی هم آگاه بوده که هیچ نیتی بجز خیرخواهی و راهنمایی و پیامبری برای شبان ندارد و برای خدا او را راهنمایی می کند و نه برای منافع خود و بوسیله موسی به شبان درس می دهد و بعد خود به حضرت موسی درس می دهد، اگر حضرت موسی به غیر از خیرخواهی چیز دیگری در دل داشت لیاقت هم صحبتی با خدا را نداشت چه اینکه بلافاصله وقتی متوجه اشتباه خود شد در بیابان در پی او به قصد دلجویی و توبه و جبران خطا رفت

свернуть