#عشق #علی #الله #آتش
داستان مشهور درباره ضمانت آهو توسط امام رضا(ع) چنین است که روزی صیادی در بیابان آهویی را دنبال میکند. اتفاقاً امام رضا(ع) در آن نواحی بوده است و آهو به امام پناه میبرد، امام حاضر میشود مبلغی را به آن شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد سازد ولی صیاد نمیپذیرد. در این هنگام آهو به زبان میآید و به امام میگوید من دو بچه شیرخوار دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند و شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام هم ضمانت آهو را میکند و آهو میرود و بهسرعت برمیگردد، شکارچی که این وفای به عهد آهو را میبیند و وقتی میفهمد که ضامن آهو، امام(ع) است، منقلب میشود و آهو را آزاد میکند.[۱]
مکان داستان
گفته شده ماجرای ضمانت برای آهو در سفر امام رضا(ع) از مدینه به مرو رخ داده است. این اتفاق در مکانی در حد فاصل سمنان – دامغان روی داده است و این منطقه با نام آهوان شناخته میشود.[۲] گفته شده است آهوان، جایی است که امام هشتم(ع) ضامن آهو شد و به این جهت آنجا را آهوان نامیدهاند.[۳] در وجه تسمیه این منطقه به آهوان، نقلهای دیگری نیز مطرح است.
القصة الشهيرة عن ضمان الإمام الرضا (عليه السلام) للغزلان هي أن صيادًا يتبع غزالًا في الصحراء يومًا ما. وبالمناسبة ، كان الإمام الرضا (ع) في تلك المناطق ، ولجأ غزال إلى الإمام ، ووافق الإمام على دفع مبلغ للصياد لتحرير الغزال ، لكن الصياد لم يقبله. في هذا الوقت يتكلم الغزال ويقول للإمام: عندي طفلين جائعان وجائعان وأنت تضمن لي أنني سأذهب وأرضعهما وأعود. الإمام يضمن الغزال ، والغزال يغادر ويعود سريعا ، الصياد الذي يرى هذا الإخلاص لوعد الغزال وعندما يدرك أن ضامن الغزال هو الإمام (ع) يغضب ويحرر الغزال. [1]
مكان القصة
يقال أن قصة الضمان للغزال حدثت أثناء رحلة الإمام الرضا (ع) من المدينة المنورة إلى مرو. وقع هذا الحادث في مكان بين سمنان ودامغان وتعرف هذه المنطقة باسم أهافان. [3] وهناك اقتباسات أخرى بخصوص تسمية هذه المنطقة باسم أهوان.
Ещё видео!