داستان واقعی داشتم کمر خواهرمو ماساژ میدادم که خواهرم پرید تو بغلم و گفت...داستان امشب کانال خانومی هست درباره خواهر و برادری که باهم در یک اتاق زندگی می کردند یه روز خواهرش از او خواست تا کمرش را ماساژ دهد اما...
کانال داستان های خانومی کانالی پر از داستان های فارسی واقعی و داستان واقعی، پادکست، داستان عاشقانه، داستان آموزنده،رمان صوتی عاشقانه داستانهای جذاب و شیرین هست که امیدوارم از دیدن وشنیدن داستان های اون لذت ببرید . به کانال من خوش اومدین من خانومی هستم و در روزهای شنبه دوشنبه چهارشنبه با ویدیوهای جدید در خدمتتون هستم ممنون میشم کانال داستان خانومی رو سابسکرایب کنید و با لایک و کامنتهاتون به من انرژی بدید🙏❤
لینک کانال خانومی
[ Ссылка ]
لینک چند ویدئو
حس کردم یکی داره بدنمو لمس میکنه
[ Ссылка ]
شوهرم هر شب منو
[ Ссылка ]
خواهرم با یه لباس خیلی باز داشت آشپزی میکرد
[ Ссылка ]
#کمر
#خواهر
#ماساژ
#پرید
#بغل
کمر
خواهر
ماساژ
پرید
بغل
داستان واقعی
داستان
پادکست
داستان های فارسی
داستان جدید فارسی
Ещё видео!