روزي روزگاري مردماهيگيري و همسرش در کلبه اي نزديک دريا زندگي مي کردند . مرد ماهيگير هر روز صبح زود براي گرفتن ماهي به دريا مي رفت . روزي از روزها که با قلابش مشغول ماهيگيري بود . قلابش به درون آب کشيده شد . ماهيگير به سختي قلابش را بالا کشيد و يکدفعه ماهي عجيبي را در انتهاي قلاب ديد.......
ــــــــــــــــــــــــ
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
ـــــــــــــــــــــ
حکایت
داستان
مرد ماهیگیر
حکایت های پند آموز
حکایت های شنیدنی
حکایت های عبرت آموز
حکایت های خنده دار
حکایت های کوتاه
داستان
قصه
Ещё видео!