کتاب اول از «مجموعه تاریخ هنر معاصر جهان» اوج و افول مدرنیسم را در سالهای ۱۹۴۵ تا دهه ۶۰ و جریانهای آوانگارد ضدمدرنی که در نیویورک به ظهور رسیدند را توصیف میکند. در جلد دوم به دو جریان قدرتمند هنر معاصر ؛ مینیمالآرت و کانسپتچوالآرت که در دهه ۶۰ باز هم در نیویورک پدیدار شدند پرداخته میشود. سومین جریان به جلد سوم محول شده است که به هنر پاپ میپردازد. در حالیکه بین این سه جریان آن که اول به ظهور رسید پاپ بود.
اما من به دلایلی احساس کردم که بهتر است ابتدا آن دو جریان را بگویم. پاپ بعد از معرفی آن جریانات بهتر فهمیده میشود. در نتیجه پاپ و پست پاپ را گذاشتم برای جلد سوم که در این کتاب درج شده است. من پاپ را معادل با پستمدرنیسم گرفتم چون به نظر من پاپ خیلی بیشتر از دو جریان مینیمال و کانسپتچوال مبین پستمدرنیسم است؛ پستمدرنیسم یعنی مدرنیسم به اضافه یک چیز دیگری. در حالی که کانسپتچوالآرت و مینیمالآرت نفی کامل مدرنیسم بود؛ مدرنیسم به علاوه تجدید نظرهایی نبود. اما پاپ ادامه مدرنیسم بود به دلیل اینکه پاپ نقاشی رو نفی نمیکرد. نقاشی ستیز نبود؛ هنرمندان بزرگ پاپ همه نقاش بودن و نقاش هم ماندند. پاپ ضدزیبایی شناسی نبود و یک زیبایی شناسی همگانی را دنبال میکرد. بنابراین پاپ مدرنیسم به علاوه تجدید نظرهایی بود که یکی از آن تجدید نظرها بازگشت به فیگوراتیو و موضوع به نقاشی بود. پاپ دوباره موضوع را به نقاشی برگرداند و هنرمن معاصر حالا میتواند برخورد روشنفکرانهای با محیط پیرامونش انجام دهد؛ با تحولات اجتماعی، سیاست و با دغدغههای بشری درگیر شود و آن را موضوع هنر خود کند. و این با پاپ میسر شد.
Ещё видео!