رباعیات خیام - قسمت سوم - رباعی ۲۶ تا ۳۴
تقدیر؟!؟ یا اراده آزاد؟؟
قدرت اختیار هر فرد تا کجاست؟
بر لوحْ نشانِ بودنیها بودهاست،
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست؛
در روز ازل هر آنچه بایست بداد،
غم خوردن و کوشیدنِ ما بیهوده است.
*****
چون روزی و عمر بیشوکم نتوانکرد،
خود را به کم و بیش دُژَم نتوانکرد؛
کار من و تو چنانکه رأی من و تو ست
از موم به دست خویش هم نتوانکرد.
****
افلاک که جز غم نفزایند دگر؛
نَنْهَند به جا تا نربایند دگر؛
نا آمدگان اگر بدانند که ما
از دَهْر چه میکشیم، نایند دگر.
****
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی،
وز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی،
می خور که هزار باره بیشت گفتم:
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی.
****
تا خاکِ مرا به قالب آمیختهاند،
بس فتنه که از خاک برانگیختهاند؛
من بهتر ازین نمیتوانم بودن
کز بوته مرا چنین برون ریختهاند.
****
تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت؟
تا کی ز زیانِ دوزخ و سودِ بهشت؟
رو بر سر لوح بین که استادِ قضا
اندر ازل آنچه بودنی بود، نوشت.
****
ای دل چو حقیقتِ جهان هست مَجاز،
چندین چه بَری خواری ازین رنجِ دراز!
تن را به قضا سپار و با درد بساز،
کاین رفته قلم زِ بهرِ تو ناید باز.
****
در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی:
حُکمی که قضا بُوَد ز من میدانی؟
در گردشِ خود اگر مرا دست بُدی،
خود را برهاندمی ز سر گردانی.
****
نیکی و بدی که در نهادِ بشر است،
شادی و غمی که در قضا و قدر است،
با چرخ مکن حواله کاندر رَهِ عقل،
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است.
#خیام #خیام_نیشابوری #خیام_خوانی #شعرفارسی #شعر #فارسی #ایران
#persianpoetry #iran #farsi
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
[ Ссылка ]
@PersianPoetry @BookishReverie
Ещё видео!