ادبیات و بهخصوص اشتقاق از مبادی فهم تفسیر قرآنکریم و دیگر علوم دینی و اسلامی است و این علمِ بسیار مهمِ مقدمی، خود منطق فهمی مسانخ و هماهنگ با علوم دینی دارد؛ بهویژه آنکه ما گفتیم قرآنکریم زبان عربی و ادبیات اختصاصی خود را دارد و میخواهیم در ادبیات، به کشف معنا و مادهٔ الفاظِ این ادبیات و زبان و فرهنگ نایل شویم. زبان عربی رایج با زبان عربی قرآن کریم تفاوت دارد. کمال زبان قرآنکریم به وحی مستند است اما زبان عربی رایج به تکامل و به تجربه و تلاش بشری و محصور و محبوس در زمان و مکان پیش آمده است.
زبان و ادبیات پیشرفتهٔ قرآنکریم ـ که در بلندای کمال و اوج معنا و زبان نهایی وحی ختمی است ـ تنها به مدد ملکهٔ قدسی، مورد فهم درست قرار میگیرد و تحقیق بر آن، به علم دینی تبدیل میشود. این ملکه، به فرد نیرویی نورانی میدهد که واژههای قرآنکریم و معانی آنها را در پرتو هدایت و عنایت خداوند میشناسد. چنین کسی با قرآنکریم و با متون دینی انس و دوستی دارد و منش خداوند در کاربرد واژگان یا ترککردن و وانهادن برخی از آنها را میداند.
واژهٔ «معنا» که با لفظ، ارتباط و نسبت داشته باشد، به هیچوجه در قرآنکریم نیامده است. این امر میرساند آنچه به علوم آکادمیک و مَدرسی و اکتسابی مرتبط میشود، مورد اهتمام قرآنکریم نمیباشد. بنابراین پرداختن به دادههای ذهنی صرف و غیرعملیاتی و امور معلوماتی و حفظی، هرچند حفظ ذهنی خود قرآنکریم باشد، از ناحیهٔ قرآنکریم تشویق نمیشود.
در اسمای پروردگار نیز این «حی» است که پیش از تمامی اسما قرار دارد و ام و امام آنها شناخته میشود.
این اصل را میتوان در یک گزاره چنین آورد: هر چیزی که وجود یا نمود دارد دارای حیات است و حیات ظهور وجود و پدیدههای هستی است. حیات یک پدیده همان جهت ربّی و نحوهٔ ظهور اوست. جهتی که به اعتبار حق تعالی «هویت ساری» و به اعتبار وصف پدیده «معیت قیومی» نامیده میشود. بر این اساس، چگونگی حیات که هنوز برای علم تجربی ناشناخته مانده است بدون توجه به جهت ربی پدیدهها و بدون حق تعالی معنا نمییابد.
حیات در تمامی پدیدهها هرچند مادی باشد سریان دارد. هر چیزی که حیات داشته باشد دارای شعور است. هر چیزی که شعور داشته باشد به حرکت در میآید. هر حرکتی ایجاد حرارت میکند. حرارت میل میآفریند و محبت میآورد
منابع: علوم و نظرگاه های شاخص / تفسیر هدی
آیت الله محمدرضا نکونام
Ещё видео!