غیب، ماورای طبیعت نمیباشد و اساساً ماورا، اصطلاح تامی نیست؛ زیرا هستی، در عین آن که غیب است، شهود محض میباشد و تنها ماده، مشهود نیست و همینطور ماده هم مشهود نیست و خود ماده نیز غیبی است.
آنچه از ماده مشاهده میگردد، سطح آن است و سطح آن مشهود نمیباشد؛ زیرا حقیقت سطح ماده با عمق آن یکسان است و سطح و عمق هر دو در آن حقیقت نهفته و غیب است. ماده حقیقتی دارد که از ما غایب است و خود ماده قالب آن حقیقت و آن حقیقت غایب در ماده است که به دید ما نمیآید.
پس هستی، غیب محض و این غیب، شهود محض و مشهود حق است و دیگر اول و آخر و ماده و مجرد ندارد.
بنابر آن چه گذشت اینکه گفته میشود: دو عالم داریم: یکی عالم غیب و دیگری شهود یا عالم شهادت و غیب یا عالم خلق و امر، کلام تامی نیست و هر دو، یک عالم است و دو عالم که هر یک از دیگری جدا باشد، در میان نیست و اگر مراد از تقسیم، تقسیم صوری یا به غرض تفهیم باشد، امر دیگری است. در غیر این صورت، تقسیمی در کار نیست و حقیقت یکی است. پس مطلق حقیقت اشیا و همهٔ هستی از مادی تا مجرد غیبی دارند که آن غیب، علت حقیقت آن اشیا میگردد؛ خواه مجرد باشد یا مادی و جوهر باشد یا عرض. خلاصه آنچه در دایرهٔ هستی نام و نشانی دارد، با غیب خود آشنای همگان میگردد و ماهیت و حدود و اسما و اشیا بار آن حقیقت را میکشند و به دنبال آن میباشند.
غیب، مشهود همگان است و هر ذره و فردی غیبی را مشاهده مینماید و خود شاهد غیبی میباشد. اعتقاد به «غیب» عالم همواره در میان تمامی ادیان در طول تاریخ مطرح بوده است.
بسیاری از انسانها آرزوی ارتباط با عوالم غیب را داشتهاند و در این راه کوششهای بیبدیل و راههای چندی داشتهاند تا از فاصلهٔ خود با این عوالم بکاهند. بشر برای وصول به غیب راههای چندی را تجربه نموده است که اسلام بسیاری از آن را باطل میداند و مجوز استفاده از آن را نداده است.
البته در این میان، تنها اندکی از اندک بودهاند که در دستیابی به این عوالم موفق بودهاند و خبرهای آنان حقیقت بودن غیب را برای آنان که توان بر شدن به این عوالم را نداشتهاند محقق ساخته است؛ همانطور که در زندگی دنیایی نیز تنها اندکی از افراد بشر بودهاند که به کشفها و اختراعات ناسوتی رسیدهاند.
انسان دارای سه فاز و سه نوع موتور حرکتی است: «نفس»، «قلب» و «روح».
باید دانست انسان در بدن مادی خود محدود نمیباشد و افزون بر آن، بعدی تجری دارد که در بدن مادی وی تصرف میکند و آن را به همین اعتبار «نفس» میگویند. دلیل بر وجود نفس و تجرد آن آگاهی و علم آدمی است که اوصاف ماده را ندارد و بنابراین باید غیر مادی باشد که از آن به تجرد یاد میشود.
نفس محسوسات و نیز توهمات و مخیلات را درک میکند که در دوران جنینی فعال میشود و نازلترین و ابتداییترین حرکت انسان است. در این مرتبه بیش از حظوظ نفسانی در وجود فرد نیست و وی حتی از امور حلال و عبادات خود لذت میبرد. انسانیت این گروه در سطح امور نفسانی آنهاست و به خور و خواب تا علم و سواد و کار بسنده میکنند.
نفس برای کمال خود نخست در ظن و گمان و شک قرار دارد و بعد از آن نیروی تخیل مییابد و سپس توان توهم در او شکوفا میشود. بعد از نفس، کمال انسان به قلب است که علم از آن میجوشد و مرتبهٔ سوم وصول به روح است که توان معرفت و رؤیت را به او میدهد.
برای درک حقایق عوالم مختلف موتور حس، نظر و شهود لازم است و تا فاز نظری و عقلی آدمی به کمال نسبی نرسد نمیتواند وارد شهود و مشاهده گردد و موتور دل و قلب خود را روشن نماید. باید پس از روشنایی فاز حسی و طبیعی، فاز نظری را که در ابتدا خاموش است روشن کرد.
حرکت نفسی سرمایهٔ اولی آدمی است و در صورتی که در محتوای آن نماند و آن را ابزار قرار دهد و نفس را شکوفا سازد و کنترل آن را به دست گیرد، میتواند دومین موتور حرکتی خود را که «قلب» است روشن نماید و به حرکت کمالی خود شتاب دهد. قلب است که به امور علمی دست مییابد. قلب امری فراتر از خاطرات نفسی است و در این مرتبه، لذایذ در دل قرار میگیرد. کسی که صاحب قلب میشود اوج و حضیض بر او وارد میشود و صاحب تقلب و دگرگونی میگردد. وی گاهی در اوج قرار میگیرد و زمانی به حضیض میافتد. خواب و بیداری وی برای حظوظ نفسانی نیست و با آن تفاوت دارد و ادراک و معرفت وی با انسانی عادی همسان نیست و وی انسانی دیگر شده است که برای هر چیزی میتواند بیندیشد و ادارک کند. چنین کسی صاحب ملکهٔ قدسی است و این مرتبه باشگاه ادراک، علم، استنباط و اجتهاد است. وقتی که نفس انسان در فرکانس بلند بیداری عقل و قلب به حرکت افتاد و قلب کمال یافت، ملکهٔ قدسی و صفای باطن ایجاد میشود و در این صورت است که میتواند اهل معرفت باشد.
برتر از مقام قلب، مقام روح است که ویژهٔ صاحبان ولایت است. استارت موتور روح به رؤیت میانجامد. صاحبان مقام روح کسانی هستند که در مسابقهٔ ناسوت به اذن و ارادهٔ الهی موفق و پیروز شده و در فینال فینالها قرار گرفتهاند. آنان صاحب رؤیت هستند و چشم آنان بیش از دیگران باز شده و رؤیت آنان نیز به ارادهٔ الهی است. صاحب نفس صاحب حظ و کام نفسانی و صاحب قلب دارای علم و ادراک و ملکهٔ قدسی و صاحب روح واجد معرفت و رؤیت و ولایت است.
آیت الله محمدرضا نکونام
منبع: مقاله غیب
وب سایت نشر آثار
#غیب#ماورایی#ماوراء
اهمیت دستیابی به عوالم غیبی - آیت الله محمدرضا نکونام
Теги
آیت الله نکونامآیت الله محمدرضا نکونامآیت الله العظمی محمدرضا نکونامغیبغیب هستیملکوت هستیغیب عالمدست یابی به غیبماوراماوراییعالم ماوراعلوم ماوراییعلوم غیبیعلوم لدنیرؤیت غیبماوراءماوراء الطبیعهماورای طبیعتملائکهعالم ملائکهعالم زرعالم برزخعالم ملکوتعالم ناسوتعالم دنیاعوالم میناعوالم مینوییکرسی و لوح و قلمعرشعرش و کرسیجنجن و شیطانروحروحانیعوالم روحانیعوالم نامرئینامرئیپدیده های غیبیابلیس و شیطانجبرائیل