کجا باشد بی تو فردایی من و این شبهای دریایی
نه آوایی در شب ساحل نه ابری تا گریدم بر دل
دلی دارم بی تو سرگردان در او باشد آتشی پنهان
چو از این آتش دل بود خندان که به کار او ماندەام حیران
کجا باشد بی تو فردایی من و این شبهای دریایی
نه آوایی در شب ساحل که آهنگی خواندم از دل
ز داغ این آشناییها این جداییها بنگر که به جان شعله دارم
که ترا به جهان آشنا دارم من ترا دارم یار
ز گریه چشمم چو دریا شد کسی در من بی تو تنها شد
نه آوایی در شب ساحل در این غربی ماندەام با دل
تو در جانم قصها خواندی چو قصه در یاد من ماندی
غم عشقت را در صدا دارم ز تو هر شب این نالها دارم
تو میدانی ماجرای من تو میدانی ای خدای من
تو پاکی چون خصلت دریا تو میدانی غربت دل را
کجا باشد بی تو فردایی نه آوایی در شب ساحل
من و این شبهای دریایی که آهنگی خواندم از دل
Ещё видео!