رسیدهای به ماه و به آنسوی ستاره
به جاودانِ دلها به قلهی ترانه
چنانکه هست نامت وزنهی آزادگان
بمان که تا ببینی شادیِ آشیانه
رسیدهای ز ملت به هر کجا که هستی
روان شد از پیِ تو، آن ملت عاشقانه
ز ناخوشیات اکنون نشسته تب به این دل
ببین چگونه آتش ز جان کشد زبانه
هر کس بگوید از تو به آسمان به خواهش
که تا زند به جانت، سلامتی جوانه
بمان که تا ز خانه، رود شب از وجودت
سپیده سوی خورشید، آنگه بشو روانه
به جاودان نماند، تنت، و خود بدانی
نام تو جاودانه، شود در این زمانه!
شجر همان درخت است کز آن تنه تو باشی
از این تنه جوانه، روییده است شبانه
تو جاودانه هستی، صدای خاشاک و خس
صدای تو بماند در گوش اهل خانه!
مجید رحیمی ۲۷ مارچ ۲۰۱۶ مونیخ
www.majidrahimi.blogspot.com
Ещё видео!