تقدیم به شیخ عشق که سرشار از مستی، به دوست پیوست
و آثار پرشررش همچنان، بر دل عاشقان، شعله می اندازد...
برای دیدن ویدیوهای بیشتر و همچنین حمایت از ما، عضو شوید.
کانال دریچه در تلگرام: @Culture7
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا كن
از من گریز! تا تو، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترك ره بلا كن
ماییم و آب دیده، در كنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا كن
خیرهكشی است، ما را، دارد دلی چو خارا
بكشد، كسش نگوید تدبیر خون بها كن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر كن وفا كن
دردی است، غیر مردن، آن را دوا نباشد
پسمن چگونه گویم كاین درد را دوا كن؟
درخواب، دوش، پیری در كوی عشق دیدم
با دست اشارتم كرد: كه عزم سوی ما كن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد، هین دفع اژدها كن
بس كن كه بیخودم من، ور تو هنر فزایی
تاریخ «بوعلی» گو، تنبیه «بوالعلا» كن
یک عمر عشق و مستی: آخرین شعر مولانا | Rumi's last poem
Теги
molanaرو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شبگرد مبتلا کنرو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن همایون شجریانرو سر بنه به بالین شهرام ناظریآخرین غزلآخرین غزل مولاناآخرین غزل رومیمولانامولانا جلال الدین محمد بلخیمولانا جلال الدین بلخیشعر مولانا جلال الدین بلخیرومیakharin ghazal-e rumithe last sonnet of rumiadnan kamraniعدنان کامرانیمولانا جلال الدین رومیمولانا جلال الدین محمد رومیجلال الدين روميادبیاتعشقخداعرفانیsufi dancesufi zikr