امری که قابل انکار نیست پذیرش اصل حقیقت و نفی سوفسطاییگری است. اصل حقیقت بدیهی یا مبین است و مورد نزاع و انکار نمیباشد.
«حقیقت یکی است و چهرههای خلقی چیزی جز ظهورات همان حقیقت نیست» شخص حضرت حقیقت دو بردار نیست و همهٔ ظهورات، نمودها و پدیدهها چهرههای ظهوری آن هویت ذاتی و وحدت شخصی میباشد.
اصل در تحقّق هر چیزی شخصبودن آن است و اگر اصل در اشیا کلیت یا نوع و صنف و جنس بودن آنها بود، این توهّم جای طرح داشت که ممکن است حقیقت، کلی، نوعی و متعدّد باشد و کثرت را نیز با وحدت همراه داشته باشد، ولی حقیقت، عین خارج، هویت واقع و ذات شخصیت است و دیگر جایی برای تعدّد، کثرت، غیریت یا نفی و انکار باقی نمیگذارد..
این حقیقت است که یک شخص است و دو بردار نیست. ذات این شخص است که هویت عینی هستی است و این هستی است که شخصیت آن دیگربینی و چندگانگی را نفی میکند و همهٔ کلیتها، تعدّدها و نوعیتها، پدیداری همین حقیقت شخصی است و با آن که همگان از آن ظاهر میشوند و دلی بی او لحظهای حیات ندارد و ذهنی نمیتواند او را از خود دور سازد، ذاتش در خور ادراک هر کس نمیباشد.
همهٔ ظهورها و پدیدهها جلوههای جمال و تعینات جلالی وی میباشند؛ ظهور در ظهور و تعین از تعین، همه شؤون اوست و چهره چهرهٔ مصادیق و عناوین خلقی بروز و ریزش حضرت آن شخصیت و شخص آن حضرت است.
حضرت حقیقت، شخصیت و هویت است که با همهٔ وضوح عینی و علمی خود عین هستی و ذات همهٔ «هستی» است که پدیدهها به صورت ظهور فعل آن حضرت جلوه میکنند. چهره به چهرهٔ پدیدهها، ظهور و نمود جمال و جلال حضرت وجود است که هویت ذاتی او را به عشق اظهار میدارد.
همگونی دو چهرهٔ ظهور و ظاهر سبب میگردد هویت آدمی از درون فطرت خویش بهراحتی چهرهٔ معبود خود را دریابد و هویت خویش را دور از حق نبیند و چندگانگی و تفاوت و تباینی با آن احساس نکند.
آیت الله العظمی محمدرضا نکونام
Ещё видео!