حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همیبینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم
بیت به بیت این غزل را بررسی میکنیم:
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم:
حافظ در این بیت میگوید که اکنون زمان آن رسیده که به میخانه برود و از زندگی لذت ببرد. "میخانه" در ادبیات عرفانی نماد دل و معرفت است و نشستن در آن به معنای دل سپردن به حقایق و شناخت خود است.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که گاهی اوقات باید از روزمرگیها فاصله بگیریم و به درون خود رجوع کنیم. زمان آن رسیده که به دنبال آرامش درونی باشیم.
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم:
در این بیت، حافظ از ریاکاری و دورویی اهل دنیا انتقاد میکند و به دنبال پاکدلی و صداقت است.
تفسیر: این بیت به ما یادآوری میکند که باید از افرادی که دو چهره دارند و صادق نیستند، دوری کنیم و به دنبال افرادی باشیم که قلبی پاک دارند.
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم تا حریفان دغا را به جهان کم بینم:
حافظ در این بیت میگوید که تنها همراهان او شراب (نماد معرفت) و کتاب (نماد دانش) هستند و به دنبال همراهی افراد ریاکار نیست.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که برای رسیدن به آرامش و معرفت، باید از همراهی افراد منفی و انرژیگیر خودداری کنیم و به دنبال دانش و معرفت باشیم.
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم:
حافظ در این بیت میگوید که میخواهد مانند سرو آزاد و بلند قامت باشد و از قید و بندهای دنیوی رها شود.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که باید به دنبال آزادی باشیم و خود را از بند تعلقات دنیوی رها کنیم.
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم:
حافظ در این بیت به کسانی که ظاهرالصلاح هستند اما باطنشان خراب است، انتقاد میکند.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که نباید به ظاهر افراد اعتماد کنیم و باید به دنبال باطن پاک و صادق باشیم.
سینه تنگ من و بار غم او هیهات مرد این بار گران نیست دل مسکینم:
حافظ در این بیت از سنگینی غم و اندوه در دل خود میگوید.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که غم و اندوه میتواند سنگین باشد اما باید به دنبال راهی برای رهایی از آن باشیم.
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر این متاعم که همیبینی و کمتر زینم:
حافظ در این بیت میگوید که چه رند باشد و چه زاهد، همه انسان هستند و تفاوت چندانی با هم ندارند.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که نباید به ظاهر افراد قضاوت کنیم و همه انسانها دارای خوبیها و بدیهایی هستند.
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم:
حافظ در این بیت میگوید که بنده خداست و اگر از او شکایتی کند، خداوند از او خشمگین میشود.
تفسیر: این بیت به ما یادآوری میکند که باید به خداوند توکل کنیم و از او راضی باشیم.
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند که مکدر شود آیینه مهرآیینم:
حافظ در این بیت از ستمهایی که به او شده است، شکایت میکند و از خدا میخواهد که دلش را پاک نگه دارد.
تفسیر: این بیت به ما میگوید که باید از خداوند کمک بخواهیم تا بتوانیم بر مشکلات غلبه کنیم و دلمان پاک بماند.
در کل، غزل ۳۵۵ حافظ به ما توصیه میکند که:
به دنبال آرامش درونی باشیم..
از افراد ریاکار و منفی دوری کنیم.
به دنبال دانش و معرفت باشیم.
آزاد و رها باشیم.
به ظاهر افراد اعتماد نکنیم.
به خداوند توکل کنیم.
دل پاک داشته باشیم.
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
غزل ۳۳۵ حافظ یکی از غزلهای عمیق و پر رمز و راز دیوان حافظ است که مفاهیم عرفانی و عاشقانه بسیاری را در خود جای داده است. این غزل با بیت آغازین "در خرابات مغان گر گذر افتد بازم" توجه بسیاری را به خود جلب کرده و موضوعات مختلفی را برای تفسیر و تعبیر باز کرده است.
مفاهیم اصلی غزل
عشق و عرفان: حافظ در این غزل، عشق را به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت و کمال معرفی میکند. او با بیان اینکه "سِرِّ سودایِ تو در سینه بماندی پنهان"، نشان میدهد که عشق به معشوق الهی در دلش جای گرفته است.
توبه و دنیاگرایی: شاعر در این غزل به موضوع توبه و ترک دنیا نیز پرداخته است. با این حال، توبه او نه به صورت ظاهری و ریاکارانه، بلکه از سر عشق و علاقه به معشوق است.
آزادی روح: حافظ در این غزل به دنبال آزادی روح و رهایی از قفس تن است. او با بیان اینکه "مرغْ سان از قفسِ خاک هوایی گشتم"، نشان میدهد که آرزوی پرواز و رسیدن به عالم بالا را دارد.
مخالفت با زهد و ریاضت: حافظ در این غزل به صراحت با زهد و ریاضتهای ظاهری مخالفت میکند و معتقد است که عشق و معرفت حقیقی، برتر از اینگونه اعمال است.
تعبیر کلی غزل
تعبیر کلی این غزل به این معناست که حافظ در این غزل به دنبال یافتن حقیقت و کمال است و عشق را به عنوان راهی برای رسیدن به این هدف میبیند. او از دنیا و تعلقات دنیوی رویگردان است و به دنبال آزادی روح و پرواز به سوی عالم بالا است.
Ещё видео!