استخدام کلیدواژههای «وجود»، «ظهور» و «محبوبان» در شناخت فصل مقوم زندگی و هدف دادن به حیات و تصمیمگیری برای آن بسیار مؤثر است و باید آن را مادهٔ حیات نامید. «وجود» دارای استقلال و بینیازی از هر گونه وابستگی است، و «ظهور» و پدیداری وابستگی تمام و ربط تام را میرساند. کسی که این حقیقت را بنمایهٔ زندگی خویش قرار دهد و آن را شیرهٔ جان خود دریابد، ریشهٔ هر گونه سرکشی و نیز ترس و اضطراب را از خود برداشته است و معنای آرامش زندگی و امنیت را درمییابد.
ظهور و پدیداری دارای دو چهرهٔ حقی و خلقی (عبدی) است. ظهور به اعتبار پیوند تامی که با حق تعالی دارد چهرهٔ ربی و حقی را بیان میکند و به لحاظ نداشتن استقلال و نیازمندی چهرهٔ عبدی و خلقی دارد. هرچه بنده از نیازمندی خود بکاهد و قطع طمع داشته باشد، چهرهٔ حقی او شکوفاتر میشود و بیشتر نمود مییابد و چنانچه خود را به ساحت عشق ناب و پاک که دور از هر گونه طمعی است برساند و به کلی قطع طمه از داشتههای مردم، توانمندیهای خود و عنایات حق تعالی داشته باشد چهرهٔ عبدی به کلی از او برداشته میشود و چهرهٔ ربی در او جایگزین میگردد؛ درست مانند بطری آبی که هرچه آب در آن ریخته شود هوا از آن بیرون میرود. هرچه جهت عبدی یا بشری یا خلقی کمتر آراسته گردد و کمالات خود را فرو نهد و ریزش داشته باشد، سرکشی از آن برداشته میشود و حق تعالی است که در دل مینشیند. موفقیت زندگی یک کلید دارد و آن همین گزارهٔ گفته شده است.
کمال آدمی به ریزش خودخواهی نفسانی و جهت خلقی و ترک تمایلات نفسانی است. صاحبان همّت و عنایت میتوانند در راه کمال و معرفت به جایی رسند که طریق فقر و فنا را طی کنند و عشق و صفا را از مقام مَظهری به مقام مُظهری رسانند و به آنجا رسند که بدون نفس و جهت خلقی خویش با حق و جهت ربی خویش دمساز گردند و از خودنمایی به حقنمایی نایل آیند و بدون عنوان نفسی به حقیقت حق متحقّق گردند؛ بدون آنکه تعدد و جهت یا بحث و کلامی باشد. البته، ادراک و وصول به این مقام تنها در خور اولیای الهی علیهمالسلام است.
حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام نمونههای عالی این گفته میباشند که خداوند علم، قدرت و عصمت را بدون دخالت جهات مادی و ناسوتی و امکانی و یا انسانی به آنان موهبت نموده و در این کمالات، تنها جهت حقی مؤثر است. چنین موهبتی منافاتی با اختیار آنان ندارد.
البته انبیای الهی علیهمالسلام با آن که تمامی معصوم میباشند و در اصل عصمت مشترک هستند، مراتب فراونی دارند و هر یک در مرتبهای قرار دارند و برخی نسبت به بعضی دیگر برتر میباشند و آنان که در مراتب فروتر هستند نسبت به آنان که در مراتب برتر هستند توان بروز برخی کمالات عالی را ندارند و از این روست که به ترک اولی یعنی ترک کمال برتر و انجام کمال پایینتر مبتلا میشوند. عنوان ترک اولی با خطا و عصیان تفاوت ماهوی دارد. آنچه با عصمت منافات دارد، خطا و عصیان است و ترک اولی منافاتی با عصمت ندارد و خود کمال است، ولی کمال برتر نیست. در عنوان ترک اولی توجّه باید به این امر باشد که مراحل و مدارج کمالات حضرات انبیا علیهمالسلام مختلف و متفاوت است و هر یک باید به تناسب مراتب وجودی و کمالات متحقق خود ملاحظه شود. بنابراین، ترک اولی، گذشته از آن که معصیت و کمبودی را اثبات نمیکند موقعیت و مرتبت آن معصوم را بیان مینماید.
وقتی از عصمت حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام سخن میگوییم که عصمت اطلاقی تنزیلی است پیآمد این باور آن است که لازم است به تمامی یافتههای حضرات معصومین علیهمالسلام و سخنان آنان یقین و باور داشت و به آن اذعان نمود و آن را اطاعت کرد.
صاحبان همّت و عنایت و گروه اهل اللّه و صدّیقان کامل و مؤمنان وارسته از سستی، دورویی، نفاق و کجی و کاستی دور هستند و طریق آنان را مردان مرد میپیمایند و در آن به سوی معشوق حقیقی میشتابند، راهی است بس بلند، کشیده، باریک و تند و تیز که هر کس قدرت عبور از آن را ندارد و تنها در خور اولیای الهی و مردان حق است که با دوری از هوا و هوس و تمایلات نفسانی و عنایت الهی خود را به دربار ربوبی نزدیک مینمایند و به قرب و وصول حضرت حق نایل میآیند.
روندگان این راه؛ اگرچه اندک میباشند، کیفیت هر یک از آنها بیش از هزاران کمّیت مردمان دیگر است و حقیقت آدمی در چهرهٔ آنها ظهور مییابد و چهرهٔ آنهاست که مظاهری از کمال الهی میباشد و ربوبیت جناب حق را به ظاهر میکشاند.
متوسطان از ثبات و استواری لازم برخوردار نیستند و در پیمودن راه کمال یا کجی چندان استوار نمیباشند. لحظهای به پاکی و زمانی به کجی مشغول میگردند و گاهی کمال و زمانی هوس و تمایلات نفسانی را ارج مینهند و بر اثر ضعف ایمان و اراده و یا ادراک و اندیشه از ثبات و قرار لازم بهدور هستند، لحظهای هوا و گاهی خدا آنها را احاطه میکند و به سویی میکشاند و در نهایت این نفس است که حاکمیت خود را بر آنها اعمال میدارد و ممکن است زمانی به راستی به دنبال خوبی باشند و بهحق به دنبال خدا بروند و ایثار و گذشتی از خود نشان دهند و زمانی از چنین وضعی برخوردار نباشند و خود را گرفتار هوا و شیطان کنند و توبه کنند و آن را بشکنند و دوباره توبه کنند و زمانی تمامی این امور آنها را احاطه میکند و با تحیر و سستی، تمامی راه خوب و بد را با ابهام و اهمال مینگرند و در آن سرگردان میباشند. اینان پر مخاطرهترین حالات و تمایلات و مشکلات را دارند؛ نه از کجی میرهند و نه خوبی را بهراحتی دنبال میکنند و همیشه درگیر عذاب روحی و تمایلات نفسانی میباشند.
کسی که به مقام خلقی و بشری خود حصر توجه میکند و صاحب هوا و هوس و نفس و جهل و حرمان میشود، خود را در مزبلهٔ ناسوت گرفتار میسازد و «اسفل» پدیدهها میگردد
منبع: وب سایت نشر آثار
آیت الله محمدرضا نکونام
Ещё видео!