دیبا...... داستان دختری که به خاطر تلافی بی آبرویی به عمارت اربابی برده میشه و از اون روز به بعد سرنوشت و تقدیرش .......



جمشید خان خیلی بی مقدمه گفت میخوام زن بگیرم چشام گرد شد و چای. لیوان از دستم افتاد روی فرش دستباف و.....



داستان دیبا|داستانهای فارسی|داستان ایرانی|داستان دلنشین


************************** **********



سلام دوستان گلم، رها هستم راوی داستان های دلنشین در این کانال هرشب با قسمتی از داستانهایی که براتون در نظر گرفته شده است. . در خدمتتون هستم برای دنبال کردن داستان ها لطفا کانال رو سابسکرایب کنید و زنگوله رو بزنید و با لایک از ما حمایت کنید و نظرتون رو درباره داستان ها برام کامنت کنید🙏


**************** *************************


دوست قشنگم ممنون که با سابسکرایب و لایک و کامنت از من حمایت میکنید 🥰 حمایت شما ویدیوها و داستان های جذاب تر رو به شما همراه داره ✌️😍


قسمت اول سرگذشت دیبا😊

[ Ссылка ]

قسمت دوم سرگذشت دیبا😊

[ Ссылка ]

قسمت سوم سرگذشت دیبا😊


[ Ссылка ]



داستان جذاب
دلستان دیبا
داستان واقعی
داستان ایرانی
داستان قدیمی
رمان واقعی
رمان ایرانی
داستان عاشقانه
داستان خیانت
داستان فارسی



#داستان_واقعی
#داستان_عاشقانه_صوتی
#پادکست
#داستان_های_فارسی
#داستان_قدیمی

свернуть