اهالی هنر نوگرای ایران، اعم از دانشجویان، هنرمندان، نویسندگان و مخاطبین حرفهای آن، عمدتاً نظری ستایشآمیز نسبت به نگارگری ایرانی دارند. اما نه به عنوان سنتی که هنوز هم قابل آموزش و پیگیری باشد. در باور غالب امروزی، نگارگری دیگر نه سنتی زنده است و نه جدی. ارزشهایش متعلق به جهان قدیمی است که شکافی بزرگی آن را از جهان امروز جدا میکند. زیباییاش بر تن جهانِ چندپاره و پرتنش امروزی نمینشیند. شیوهی سنتیِ آموزشِ آن و روش پردازِ طولانی و پرجزئیات آن قید و بند اضافی است. با فردگرایی و آزادی عمل معاصر سازگار نیست. فخامت نگارگری متعلق به موزهها و کتابهای خطی است. و در بهترین حالت در حیطهی صنایعدستی و میراث فرهنگی ادامهی حیات میدهد.
ما میتوانیم موافق یا منتقد این دیدگاه باشیم. اما این یک طرف ماجراست. سوی دیگر ماجرا این است که ببینم نقاشان نگارگر آیا تلاشی برای تطبیق نگارگری با مقتضیات و مضامین ایران مدرن انجام دادند یا نه؟ محمدرضا ربیعی در شمارهی شمارهی ۷۶ مجله، مطلبی نوشته است با عنوان «رنگ فاجعه». او در مقالهاش به بهانهی بررسی نگارههای حسین بهزاد با موضوع «قحطی بزرگ سال ۱۲۹۵ ه.ش» به این سوال پاسخ میدهد.
این جستار بهانهای شد برای ضبط ویدیویی از او تا دربارهی نگارگریِ نو سخن بگوید. همانطور که در ویدیوی زیر خواهید دید. او نمونههای شاخصی از آثار نگارگری نو را نشان میدهد. ربیعی بر این نکته پافشاری میکند که نگارگری تلاش کرد تا به جهان جدید واکنش نشان دهد اما به دلایلی ناکام ماند…
Ещё видео!