#چالش_اسلام_و_قدرت، جلسه دهم
#خلاصه
از قیاسش خنده آمد خلق را
یکشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۰
۲۳ می ۲۰۲۱
از شواهد قرآنی و روایی ادعای پیامبر اقتدرگرا:
- ۳۷٪ در علوم رایج اسلامی سابقه دارد، اما به دلیل ابتلا به تعارض با قرآن و سنت معتبر پیامبر مردود هستند.
- ۳۲٪ حتی در علوم رایج اسلامی هم دلالتی به اقتدارگرایی ندارند.
- اما ۱۲ ادعا (۳۲٪) کاملا بی سابقه است از جمله:
اسلام آوردن یعنی تسلیم حکومت پیامبر شدن ولو بدون ایمان قلبی به خدا!
هیچیک از شواهد چهاردهگانه و ادعاهای سی و هشتگانه از بوته نقد سربلند در نیامد.
مدعی محترم دو راه در پیش دارد:
- به نقدهای تفصیلی صورت گرفته پاسخ دهد،
- یا شواهد جدیدی بر ادعای خود اقامه کند.
در غیر این صورت ادعای پیامبر اقتدارگرا نه تنها شاهد و دلیلی در مطالعه انتقادی اسلام ندارد، بلکه ادله محکمی بر علیه آن است و تا اطلاع ثانوی بی اعتبار است.
اصناف دین ورزی در سال ۱۳۷۸ و در اخلاق خدایان «مصلحت اندیش (غایت اندیش)، معرفت اندیش و تجربت اندیش» بود.
از سال ۱۳۸۱ در کتاب «سنت و سکولاریسم» تا کنون بدون هر گونه توضیحی صنف اول از «مصلحت اندیش» به «معیشت اندیش» تغییر یافته است!
اصناف دین ورزی سروش از جمله مدلهای انسان و اسلامِ «تک ساحتی» است، که پیچیدگی شخصیت انسان تحویل به تفکیک ساده اندیشانه، تک عاملی و انتزاعی فقه و فلسفه و عرفان شده است.
بدون گذرندان مبادی شریعت و طریقت، معرکه حقیقت گرفتن تعمیم شهود عرفانی و ذوق صوفیانه نیست، ابتذال تصوف و عرفان است.
کمال اسلام در جمع ساحتهای مختلف عرفانی، اخلاقی، فلسفی و فقهی آن است. تقلیل اسلام به یک ساحت – چه فقهی و چه عرفانی – و نادیده گرفتن دیگر ساحتها، مبالغه درباره نقش هر یک از ساحتها، تحقیر و کوچک جلوه دادن دیگر ساحتها کاری نادرست و خلاف اخلاق علمی است.
در تاریخ عرفان اسلامی سنت عشقنامه نویسی با نگارش کتاب سوانح احمد غزالی شروع شده است. مثنوی معنوی مولوی عشقنامه نیست!
در عرفان اسلامی صحو و سُکر، معرفت و محبت، خوف و عشق مقابل هم نیستند، هرچند برخی از عرفا به صحوی و برخی به سُکری، گروهی به خوفی و گروهی به عشقی بیشتر مشتهرند.
جنید متمایل به صحو و بایزید متمایل به سُکر، محمد غزالی متمایل به خوف و برادرش احمد متمایل به عشق بود.
مولوی در زمره متمایلان به غلبه عشق دسته بندی می شود.
ترجیح هر یک از این احوال و مقامات بر دیگری ذوقی است.
مقایسه قرآن با «کتب مرجع!» (مثنوی و دیوان شمس) و نه برعکس،
و آن را خوف نامه و ناقص، و ایندو را کامل و «طرب نامه» خواندن
سُرنا را از سر گشادش زدن
و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است:
از قیاسش خنده آمده خلق را.
[ Ссылка ]
Ещё видео!