برخی از تصانیف عارف قزوینی در مقایسه با سایر آثارش کمتر اجرا و مورد توجه قرار گرفته است. یکی از آنها همین تصنیف شوستر است که در دیوان عارف قزوینی، ذیل عنوان تصنیف دهم ( دشتی ) طبقه بندی شده است. در دیوان عارف برای این تصنیف شش بند کلام سروده شده است و بنده با بند اول این تصنیف را اجرا کردهام. بهانه ساخت این تصنیف اولتیماتوم روسها در سال 1329 هجری قمری است که در نهایت منجر به خروج مورگان شوستر آمریکایی از ایران میشود.
تصنیف در ریتم 8/6 ساخته شده است. به سیاق سایر تصانیف قاجاری، کلام از ضرب اول میزان شروع نمیشود و در قسمت اول کلام از ضرب چهارم میزان، و در بند انتهایی از ضرب دوم میزان شروع میشود. ریتم تصانیف در دوره قاجار تا اکنونِ موسیقی ایرانی، از تنوع چندانی برخوردار نیست. تعداد ریتم ها از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکند. اما عارف، هوشمندانه با ورودهای متفاوت کلام در بندهای مختلف، ریتم تصانیف را از یکنواختی خارج و به تصنیف تحرک و ترنگی میبخشد. یکی از ضعف های تصنیفسازی پس از قاجار، ساخت تصنیف بر اشعار حافظ، سعدی و سایر شعرایی است که اشعار آن ها در اوزان عروضی سروده شده است. همین ثابت بودن وزن در طول یک غزل یا شعر عروضی، ورودهای ریتمیک کلام را ثابت، پیشبینیپذیر و لاجرم یکنواخت میکند. البته در تصانیف قاجاری هم از اشعار کلاسیک عروضی استفاده شده است. اما عامدانه در میان ابیات با بندهایی دیگر و کلماتی مانند حبیبم و طبیم، ورودهای کلام را در ضرب ها متفاوت میکرده اند. اما در همین تصنیف شوستر، پس از بند ملودیک اول و با ورود به بند دوم، بلافاصله تفاوت در جایِ ضرب ورود کلام، تحرکی واضح و زیبا به تصنیف میدهد. کسی که دست به ساخت عامدانه و هوشمندانه چنین ورودهایی بزند، قطعا به پیچیدگی این کار پی خواهد برد.
کلمه حبیبم هم در انتهای مصرع اول، نقش کاملا ملودیک دارد. بعدها عدهای بدون فکر در جهت سرزنش تصنیف سازی قاجاری برآمده و این کلمات را حشو یا اضافه دانستند. بار ملودیک حبیبم در این تصنیف آشکار است. در تصانیف دیگر با کلماتی از این دست چون حبیبم، طبیبم و غیره مواجه خواهیم شد که بار ریتمیک داشته و در تحرک و ترنگی ریتمیک نقش بسزایی دارند.
Ещё видео!