به سر شد جوانی
دریغا از تو هر گز ندیدم مهربانی
گل من در فراغت تبه شد زندگانی
چه شبها که تنها به یادت گریه کردم چو ابر نو بهاری
چه کنم بی قرارم فغان از بی قراری
که هستم چه هستم اسیری دلشکسته
ز هستی گریزان غریبی زار و خسته
ربودی دلم را به یغما تو ای رنگ هستی
گناهی نکردم که از من تو پیمان گسستی
دل عاشق غمی داره
با غمش عالمی داره
چه کند بی قراره
ای سرو روان ای آرام جان نگارم دلستان
دمی با من بمان
میفزا غمم را فغان از غم فغان
آه ای نازنین ای زیباترین
میفزا آه از این ز هجرت این چنین
مرنجان دلم را سرشکم را ببین
غم هجرت روز و شب بر جان زند تازیانه
آتش عشقت کشد از تار و پودم زبانه
من بی تو ای نگارم
چون شمع شام تارم
دل عاشق غمی داره
با غمش عالمی داره
چه کند بی قراره
تصنیف زیباترین از آلبوم زیباترین
Ещё видео!