و میگویم: همچنین برای این است که بدانند آنها به تنهایی نمی توانند قرآن را بدانند و باید در تفسیر آن از امامی که خداوند او را به امامت برگزیده است کمک بگیرند و آنها همان راسخان در علم هستند.
و در تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام نقل است که از او پیرامون #محکم و متشابه سوال شد، حضرت فرمود: محکم آن چیز است که بدان عمل میشود و متشابه آن چیزی است که معنایش بر جاهلان مشتبه میگردد.
و در روایتی دیگر آمده است که #متشابه آیاتی است که بخشی از آن به بخشی دیگر به یکدیگر شبیه هستند.
و در روایتی دیگر آمده است که #محکمات، آیاتی هستند که به آن ایمان آورده میشود و بدان عمل میشود و بدان متدین میشوند، اما #متشابهات آیاتی است که به آن ایمان آورده میشود اما عمل نمی شود. -. تفسیر عیاشی ۱: ۱۶۲ -
«فأما الذین فی قلوبهم زیغ» یعنی انحراف از حق، مانند بدعت گذاران. «فیتبعون ما تشابه منه» یعنی به ظاهر آیات و یا به تاویل باطل آن اکتفا میکنند «ابتغاء الفتنة» یعنی در پی این هستند که با تردید انداختن در دل مردم و نقض کردن محکمات با متشابهات، آنها را از دین خود خارج کنند.
در مجمع البیان از امام صادق علیه السلام نقل است که منظور از #فتنه در اینجا کفر است.
و «ابتغاء تأویله» یعنی میخواهند آن را طبق میل خود تاویل کنند. «و ما یعلم تأویله» یعنی معنای درست و قطعی آن را نمی داند کسی «إلا الله و الراسخون فی العلم» خداوند و علمای برجسته. یعنی کسانی که در این آیات تامل و تفکر بسیار دارند.**[ترجمه]پیش از این در کتاب امامت، پیرامون تاویل این آیه سخن گفتیم، در باب آنکه راسخان در علم همان ائمه دین علیهم السلام هستند.
این سخن حضرت علیه السلام که فرمود: «المنسوخات من المتشابهات»، گویا پیش درآمدی است برای مطالبی که در مورد ایمانی میآید که در مکه قبل از هجرت و مدینه بعد از هجرت دستور داده شده بود و در مورد آن و تکالیف آن، چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی اختلاف نظر وجود داشت و این در پاسخ به کسانی است که به بعضی آیات استدلال کرده اند که ایمان، فقط اعتقاد به توحید و نبوت است و عمل و ولایت در آن اثری ندارد. استدلال ایشان به این است که اکثر آیات مربوط به آن، در مکه نازل شده است و ایمان در مکه تنها همین بوده که به شهادتین اعتقاد داشته باشی و آن را با زبان اقرار کنی. مدتی بعد پس از آنکه فریضههایی واجب گشت و احکامی حرام اعلام شد و والی منصوب شد و مردم دستور گرفتند که به ولایت او پایبند باشند، این آیه در مدینه نسخ شد و احتمال دارد که این مساله در باب نسخ وارد نباشد و او نسخ را ذکر کرد تا ناتوانی آنان را از فهم معانی آیات نشان دهد و همچنین اشتباهات آنان را در استدلال به آن نشان دهد. همان طوری که آنان توانایی تشخیص ناسخ و منسوخ را از یکدیگر ندارند و با آیات منسوخه بر احکام دلالت میکنند با اینکه به نسخ آن علم ندارند و منسوخاتی را که از نسخ آگاه نیستند، در زمره متشابهات برشمرده. اما باید دانست که منسوخات اخص مطلق از متشابهات است.
و از آنجایی که محکمات غیر از متشابهات و نواسخ غیر از منسوخات هستند، و نقیض اخص از نقیض اعم، اعم است، او در فقره دوم شیوه خود را تغییر داد و فرمود: محکمات جزء ناسخات است برای اشاره به همین، و اینکه هر چیزی به جز منسوخ را ناسخ نامید، یا از باب مجاز است یا از باب اطلاق لفظ جزء بر کل، یا به این دلیل که ناسخ شریعتهای پیشین است یا برای اصل اباحه که قبل از آن بدان تمسک میکردند. و میتوان ناسخ را بر معنای خودش حمل کرد و کلام را بر قلب و دگرگونی در آن حمل کرد؛ یعنی بگوییم: ناسخ نیز اخص از محکم است و هیچ خطایی در این رای نیست. به دلیل اینکه در آن زمان، آیات در ناسخ و منسوخ منحصر نبوده است.
و گفته شده است: از آنجایی که حکم بعضی از آیات محکم فقط در زمان گذشته حاکم بوده است و با آیات دیگر منسوخ شده است، و نسخ آن بر اکثر مردم پوشیده بوده است و آنها گمان میکردند که حکم آن آیه همچنان باقی است، پس از این جهت متشابه گشته است و امام علیه السلام به این دلیل فرموده است که منسوخات از متشابهات است و در بعضی نسخهها «مشتبهات» آمده است. و در نظیر آن شیوه را به این دلیل تغییر داد که محکم از جهتی اخص از ناسخ است، بر خلاف متشابه که کلا اعم از منسوخ است. پایان. اشکال این سخن این است که متشابه، مطلقا اعم از منسوخ است هیچ دلیلی ندارد جز آنکه به منسوخی اختصاص داده شود که نسخ آن بر ما پوشیده است، چنانچه پیش از این به آن اشاره کردیم و گفته شده است: ظاهرا که فاء، تفسیریه است و برای نشان دادن شدت بدی احوال کسانی بوده است که از منسوخات و متشابهات پیروی میکنند و به ناسخات و محکمات اهمیت نمی دهند. زیرا در منسوخات نیز مانند متشابهات، تشابه وجود دارد زیرا ثبات و بقای آن بر آنها مشتبه میگردد. اگر آنها از متشابهات پیروی کنند، از منسوخات نیز پیروی میکنند. زیرا این دو از یک باب است. و اگر از منسوخات پیروی کنند، از ناسخات پیروی نکرده اند و وقتی از نواسخ پیروی نکنند از محکمات هم پیروی نکرده اند، زیرا آن دو نیز از یک باب است.
Ещё видео!