مولانا مثنوی معنوی دفتر پنجم بخش ۱۴۲
حکایت کافری کی گفتندش در عهد ابا یزید کی مسلمان شو و جواب گفتن او ایشان را
بود گَبْری در زمانِ بایَزید
گفت او را یک مُسلمانِ سَعید
که چه باشد گَر تو اسلام آوَری؟
تا بیابی صد نَجات و سَروری
گفت این ایمان اگر هست ای مُرید
آن که دارد شیخِ عالَم بایَزید
من ندارم طاقَتِ آن تابِ آن
کان فُزون آمد زِ کوششهایِ جان
گَرچه در ایمان و دین ناموقِنَم
لیکْ در ایمانِ او بَس مؤمِنَم
دارم ایمانْ کان زِ جُمله بَرتَر است
بَسْ لَطیف و با فُروغ و با فَر است
مؤمنِ ایمانِ اویَم در نَهان
گَرچه مُهْرم هست مُحْکَم بر دَهان
باز ایمانْ خود گَر ایمانِ شماست
نه بِدان مَیْلَسْتَم و نه مُشْتَهاست
آن که صد مَیْلَش سویِ ایمان بُوَد
چون شما را دید آن فاتِر شود
زان که نامی بینَد و مَعْنیش نی
چون بیابان را مَفازه گُفتنی
عشقِ او زآوَرْدِ ایمان بِفْسُرَد
چون به ایمانِ شما او بِنْگَرَد
Intellectual rights of videography and artwork reserved, copying/re-publishing of videos is prohibited.
الحقوق الفکریه محفوظه ممنوع نسخ اواعادة نشر الفیدیوهات
کاپی وباز پس نشر ویدویوها غیرقانونی است
Disclaimer:This channel is not monetized. Music and some images belong to their rightful owners, any copyright issues please contact first. Thank you
Ещё видео!