در کتاب کهن دیارا ،فرح لحظات دردناک و غمانگیزی از روزهای پایانی پادشاهی در غربت به تصویر کشیده است. او به یاد میآورد که چگونه روزها و شبها در نوسان میان خشم و طغیان، امید و ناامیدی سپری میشد. در آن زمان، سایه مرگ پادشاه مانند طوفانی بر سر کشور سنگینی میکرد و فرح ناگزیر بود که با احساسات متضاد خود کنار بیاید. با هر خبر، دلش به درد میآمد و قلبش از ترس و اضطراب میتپید.
در این خاطرات، او در درون خود میجنگید تا امید را در دلش زنده نگه دارد. لحظاتی که عشق و دوستی در دلهایشان زنده بود، اما واقعیتهای تلخ زندگی، آنها را به چالش میکشید.
وروزی که پیکر بی جان شاه را دید نتوانست این غم سنگین را تحمل کن واز بچه هایش خواست که بیایندآنها امدند ولی...
______________________________________
حتما ویدیو رولایک کنید و مارو سابسکرایب کنید تا ازاتفاقات جذابی که توتاریخ افتاده باخبر بشین
واین ویدیو رو اگر خوشتون اومد برا دوستانتون بفرستید تا آنها هم لذت ببرن 🥰👇 [ Ссылка ]
______________________________________
من راحله هستم وتوی این کانال جذاب ترین اتفاقات تاریخ که تاثیرزیادی در امروز ما داره رو به نمایش میذارم 😍
______________________________________👇👇👇👇👇👇👇
[ Ссылка ]
اتفاق عجیب در شب عروسی ثریا
______________________________________
مرگ محمدرضا شاه
فرح دیبا
کتاب کهن دیارا
ولیعهدرضاپهلوی
پهلوی
پیکر شاه
#محمدرضاشاه
#تاریخ_شفاهی
#تاریخ_معاصر
Ещё видео!